نزدیک به سحر

(نزدیک به سحر)کسانی که امنیت را بر آزادی ترجیح می دهند نه شایستگی آزادی را دارند نه لیاقت امنیت را.(نزدیک به سحر)

ما هستیم...

۱۳۸۹ آذر ۷, یکشنبه

ایوب قنبر پوریان زندانی گمنام حوادث انتخابات،چند بار خودکشی در ماههای اخیر


ایوب قنبرپوریان یکی از زندانیان گمنام حوادث پس از انتخابات، اقدام به خودکشی کرد . این زندانی این بار با کمک هم بندانش و مراجعه سریع به بیمارستان از مرگ حتمی نجات یافت . این اولین بار نیست که این زندانی در زندان اوین اقدام به خودکشی می کند .وی در ماههای اخیر چندین بار دست به خودکشی زده که هر بار با تلاش هم بندان و پزشکان اوین از مرگ حتمی نجات یافته است.
سایت کلمه در چند ماه گذشته، بارها از شرایط بسیار نامناسب جسمی و روحی این زندانی خبر داده بود اما مشخص نیست که مسوولان قضایی چرا بر تداوم نگهداری چنین زندانی ای اصرار می ورزند .
جمعی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ تاکنون چندین نامه به مسوولان قضایی نوشته و با توجه به وضع وخیم ایوب قنبرپوریان، خواستار آزادی هرچه سریع تر وی شده اند.آنها در نامه های خود تاکید کرده اند که ایوب از نظر جسمی و روحی به شدت بیمار شده است و هرچند هم بندانش تمام سعی خود را برای محافظت از وی به کار گرفته اند اما مراقبت از وی در ماههای اخیر خیلی دشوار شده و مسوولیت هرگونه اتفاقی که برای وی بیفتد با مسوولان قوه قضاییه ایران است. آنها همچنین پرسیده اند او چگونه با چنین شرایطی قادر است امنیت ملی یک نظام را تهدید کند که از آزادی اش ممانعت می کنید؟
ایوب قنبرپوریان ، ۲۰ ساله و اهل یکی از روستاهای کوهدشت لرستان است که در تهران به عنوان کارگر ساختمان مشغول به کار بوده است . او در یکی از تظاهرات های مسالمت آمیز مردم در اعتراض به نتیجه انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ شرکت داشته و به همین دلیل بازداشت و روانه زندان شده است .
وضعیت جسمانی و روحی او در این یک سال اخیر بسیار نامناسب بوده است اما با این حال دادستان تهران و مسوولان زندان با مرخصی او هر بار مخالفت کرده اند . همچنین نام او در میان زندانیان بند ۳۵۰که چند روز پیش آزاد شدند دیده نشد. با اینکه زندانیان این بند بیش از هر کس دیگری با توجه به شرایط روحی و جسمی ایوب انتظار آزادی اش را داشتند،این اتفاق نیفتاد. وضعیت روحی ایوب بعد از دیدن آزادی هم بندانش بسیار بدتر شده است .مسوولان زندان در ماههای اخیر بارها به ایوب وعده آزادی سریع را داده اند که با عدم تحقق اش، شرایط روحی وی بدتر شده است.وعده هایی که به نظر می رسد برای آزار روحی و روانی این زندانی عنوان می شود.
او که بیش از یک سال است زندانی است تنها چند بار توانسته با خانواده و بستگان خود ملاقات کند، چرا که خانواده اش در شهرستان زندگی می کنند و به خاطر مشکلات شدید مالی به سختی امکان سفر به تهران را پیدا می کنند. قنبرپوریان به دلیل از دست دادن پدرش، سرپرست خانواده بوده و در تمام ماه های گذشته ،خانواده او با مشکلات مالی فراوان دست به گریبان بوده اند.
او پس از ماه ها بلاتکلیفی و زندانی بودن در بند ۳۵۰ و ۲۰۹ به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد ه است .
وی هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به همراه بسیاری دیگر زندانیان سیاسی به سر می برد. خانواده قنبر پوریان و هم بندی های او نسبت به وضعیت جسمی و روحی او به شدت اظهار نگرانی می کنند تا جایی که هر روز چند نفر از زندانیان سیاسی این بند مسئولیت مراقبت از او را در زندان به عهده می گیرند.
ادامه مطلب

محمد نوری زاد:خدایا مردان امنیتی ما، در زدن عبدالله مومنی روی ساواک را سفید کرده اند. مادر او را که مادر شهید، و همسر او راکه همسر شهید است، با کثیف ترین الفاظی که شایسته هیچ تنابنده ای مباد، ناسزا گفتند.


خدایا، این چه غوغایی است که در غروب و قحطی عقل، روان و ذهن مرا به تکاپوی رنجکامگی گمگشتگانی می پراکنی که حکومتیان، مستعمدانه آنان را به مدار فراموشی در انداخته اند؟ و مرا بر آن داشته ای تا به برآوردن یک یک این زندگان فرو مرده، دست ببرم؟ چرا شراره های درون مرا در این زوالستان اقلیم، به گلوگاه آتشفشان تباهی می رانی؟ و از من گدازه های فولاد سوز مطالبه می کنی؟ چرا مرا به نوشتن فرمان می فرمایی؟ و جمعه مرا چرا به تبارشناسی عاملان شعبده از یک سوی، و از دیگر سوی، به غبار روبی از شکل و شمایل شاکله ای که نامش را«عشق» گذارده ای، بر می کشانی؟ خدایا، خوبان تو از توصیف قلم من مستغنی اند. آنان را به پروردگاری چون تو، وصف کننده است: « والصبح اذا تنفس» تنها توان و توش من به این است که در اکبریت و بزرگی تو، با تو هم عقیده باشم. و نیز بر این باور باشم که فهم بزرگی تو، با کند و کاو و توقف در اسماء و صفات تو، ممکن نیست. ما با تماشای یک گل، یک حشره، یک لبخند، یک شهاب، بهتر به بزرگی تو راه می بریم.
خدایا، قدم رنجه کن و به تماشای یک قطره اشک بیا. قطره اشکی که در خود، غریوستانی پنهان دارد. و طوفانی به قامت نوح. و اکسیری به حیات بخشی خضر. و مجتبایی به غلظت محمد. و عدالتی به قلم علی. و جام زهری به زیبایی حسن. و مظلومیتی از جنس حسین. و عفافی از تار موی فاطمه. خدایا با من به تماشای یک مظلوم بیا که ” آه ” اش، ظاهراً، باطن ارکان آفرینش تو را می لرزاند. با من به تماشای ” عبدالله مؤمنی” بیا که این روزها، در بند ۳۵۰ زندان اوین زندانی است. اطمینان دارم با من هم عقیده ای که جمال بعضی از بهشتیان تو را می شود در همین دنیا تماشا کرد. مردمانی که فزونی جمعیتشان بسیار قلیل است، اما همین قلّت شان، ابر رحمتی است بر سر کثیری دیگر. خدایا بیا به تماشای بهشت تو در همین دنیا برویم. با مردم، و پشت در خانه استیجاری عبدالله مؤمنی به صف بایستیم. به همسر و فرزندان عبدالله سری بزنیم. در همان خانه ای که بوی عبدالله را به حافظه اش سپرده. خدایا به من بگو چرا امروز مرا با یاد عبدالله آمیختی؟ خود بگویم؟ شاید به این دلیل که جراحت غربت این مرد بی نشان، آسمان عاطفه تو را نیز مجروح ساخته است. تو، در عین حال که خدای فهم، و خدای درک، و خدای عقلی، خدای عاطفه نیز هستی. خدایی که از سوز بندگان غریب و دور افتاده اش می گدازد.
خرداد ماه ۸۹ بود که عبدالله را در بهداری عتیقه‌ی بند هفت زندان اوین دیدم. مکانی که برای درک تمیزی و بهداشت، باید از هر کجای کره زمین به سمت او شتاب کرد. همان جا بود که قریب به بیست دقیقه از لبخند او، از فهم او، از نجابت او، از درستی او، و از مردانگی او ارتزاق کردم. خدایا تو شاهدی که من به توصیف ذره ای از بزرگی عبدالله دست برده ام. شأن و بزرگواری او، در پیشگاه تو، قطعاً آشکارتر و بلند مرتبه تر است. عبدالله را مردی دیدم که از آسمان تو ای خدا، هیچ نمی خواهد الا باران. آن هم نه برای خود، که برای مردمان تشنه کامی که زبان درخواستشان به لکنت افتاده و شهامت واخواهی حق خود را ندارند، و عبدالله به نمایندگی از آنان، به دامگاه زندان رفته، و در آنجا به سلاخی ناسزاگویان درافتاده است. خدایا، عبدالله، این جوان بی نشان لرستانی را تو برکشیدی و بر چهار ستون فهم امثال من استوارساختی. وگرنه من از کجا می دانستم که نوجوان چهارده ساله ما، آنگاه که در شهامت برادر جوانش اشک می ریخت، در هجده سالگی با همسر همو، که ده سال از او بزرگتر بود، ازدواج می کند و فرزند برادر را در آغوش می کشد و بی پدری را از ذهن او می زداید؟
خدایا تو شاهدی که من به توصیف ذره ای از بزرگی عبدالله دست برده ام. شأن و بزرگواری او، در پیشگاه تو، قطعاً آشکارتر و بلند مرتبه تر است. عبدالله را مردی دیدم که از آسمان تو ای خدا، هیچ نمی خواهد الا باران. آن هم نه برای خود، که برای مردمان تشنه کامی که زبان درخواستشان به لکنت افتاده و شهامت واخواهی حق خود را ندارند، و عبدالله به نمایندگی از آنان، به دامگاه زندان رفته، و در آنجا به سلاخی ناسزاگویان درافتاده است.
خدایا، من از بزرگان امنیتی و قضایی خودمان می پرسم: چه شد که از ادامه ضرب و شتم عبدالله خسته شدید؟ او را بزنید. همچنان که زدید. با مشت و لگد. با کابل. یک نفره. و چند نقره. بله، او را بزنید و ناموسش را با تلخ ترین واژه هایی که بلدید، و با ناسزاهایی که مهارتش را دارید، دهان به دهان کنید. همچنان که ناگفته ای از چنته‌ی فحش های خود باقی نگذاردید. مجدداً سرش را در سطل مستراح سلول بازجویی فرو برید. او را به فروبردن چوبی که نجاران از به ‌در آوردنش عاجز بمانند، تهدید و تحقیر کنید. شما را به خدا اجازه ندهید نعره‌ی بازجوها، آنگاه که عبدالله را وحشیانه می زنند و فحشش می دهند، یکدم به خاموشی گراید. مردم ما به این موسیقی محتاج اند. موسیقی قدرت نوازی که با نعره و فحش و ضجّه آمیخته است. خدایا، می خواهم به بزرگان امنیتی وقضایی خودمان پیشنهاد کنم: همچنانکه عبدالله مومنی را می زنید و مادر و همسرش را به لجن ترین واژه ها می آلایید، از او بپرسید: عبدالله ، فلان کارخانه بی صاحب راچگونه با نصف پول اجناسی که در انبار داشت به صورت صوری خریدی و بالا کشیدی؟
و بپرسید: ای عبدالله مومنی، ثروت تریلیاردی تو، ارتباطی به برادری و نسبت تو با بزرگان بازار که ندارد؟ و بپرسید: ای عبدالله فلک زده، چرا از بستگان نزدیک رییس جمهور ما نشدی تا با واردات کامیون های مرگ، وبا کشتن صدها نفر از مردم بی نوا، هیچ قانونی، و هیچ مجری قانونی به ابروی بالای چشم تواشاره نکند؟
خدایا، می خواهم به بزرگان امنیتی و قضایی خودمان بگویم: تا میتوانید عبدالله را لجن مال کنید و خوب مشت ومالش بدهید. آنگاه که از نفس افتاد، از زیر زبانش این نکته ها را به‌در آورید که در واردات شکر و اتومبیل و دارو و موز وفروش مخفیانه نفت، چه بساطی به راه انداخته و چه اندوخته هایی از واردات ال.جی و سامسونگ برای خود پرداخته است؟
با لگد ومشت و کله به شکم و صورت او بکوبید که: چرا در جایی که بزرگان، همگان مردم را به ضرب جهل و خرافه خواب می کنند، تو باید مردمان را به بیداری و احقاق حق خود فرا بخوانی؟
خدایا مردان امنیتی ما، در زدن عبدالله مومنی روی ساواک را سفید کرده اند. مادر او را که مادر شهید، و همسر او راکه همسر شهید است، با کثیف ترین الفاظی که شایسته هیچ تنابنده ای مباد، ناسزا گفتند. تا او، به کاری که نکرده بود،اعتراف کند. خدایا تو کجا بودی آنگاه که عبدالله زیر ضربات مشت و لگد و کابل بازجو ها بیهوش می شد؟ و ناموسش به تاراج الفاظ لجنی شعبان بی مخ های امنیتی می رفت؟ مگر نه این که تو غیوری؟ و نسبت به بندگان خویش غیرتمندی؟ تو ای خدا، آن روز که بازجوها، همسر سعید امامی را با آن الفاظ سخیف، به تنگنای پاکدامنی در می انداختند، کجا بودی؟ می دانم که همانجا بودی و های‌های می گریستی. هم بخاطر مظلومیتی که پناهی جز تو نداشته وندارند، و هم به خاطر تاراج مظلومی به اسم ” انقلاب اسلامی ” که در یغمای جماعتی که ستو نهای قدرت را بغل زده اند، خنجرآجین می شده است .
خدایا مردان امنیتی ما، در زدن عبدالله مومنی روی ساواک را سفید کرده اند. مادر او را که مادر شهید، و همسر او راکه همسر شهید است، با کثیف ترین الفاظی که شایسته هیچ تنابنده ای مباد، ناسزا گفتند. تا او، به کاری که نکرده بود،اعتراف کند.
خدایا چرا به ” تنفس صبح ” قسم خورده ای؟ که صبح، و دمیدن صبح ، نفس می کشد؟ که تاریکی و جهل، رفتنی است؟ و رو شنایی و فهم در راه است؟
خدایا عبدالله مومنی یک تحصیل کرده مسلمان است. شیدای سرافرازی سرزمین خویش است. از نکبت دزدی وظلم بیزار است. او، زندانی کسانی است که به او می گویند: چرا تو به خلاف کاری های ما معترضی؟ چرا گند ما را بر ملا می کنی؟ چرا می خواهی بساط ویژه خواری های مارا بر چینی؟ تو را به رییس جمهور و مشاورانش چه‌کار؟ به وزرا، به سپاه که نباید در اقتصاد و سیاست و عرصه های فرهنگی و اطلاعاتی و امنیتی ورود کند؟ به امامان جمعه، که باید با سواد و مردمی و مسئولیت پذیر باشند؟ به روحانیانی که در همه کارها دخالت می کنند و مسئولیتی نیز نمی پذیرند؟ به این که چرا به اسم اسلام، مردم را از مسلمانی متنفر می کنیم؟ و اسلام اختراعی خود را به سفره ناگزیر مردمان پهن می کنیم؟ و به روح و روان حق و آزادی و قانون و مردم صلوات می فرستیم؟ و به صورت همه شان پوز خند می زنیم؟
خدایا ، چرا گفته ای: ” والصبح اذا تنفس ” ؟ تنفس صبح یعنی: شب رفتنی است؟ یعنی صبح آمدنی است؟ یعنی صبح، درخش، سربرآوردن نمرده است و نفس می کشد؟ یعنی عبدالله مومنی ها در اختفای زندان نیز سر به سامان آینده ی سرزمین ما دارند؟ یعنی عبدالله مومنی ها بر حق اند؟ و یک زمانی، که همچون صبح، بسیار نزدیک است، از گرد راه خواهند رسید و خبر از روشنایی خواهند آورد؟
پس بیا ای خدا، به تماشای آنانی برویم که جمعیتشان فراوان نیست. اما بهشتی اند، و تو، به خاطر روح بلندشان، و شرافت فهمشان، و ارزشی که برای انسان و انسانیت قائلند، درهمین دنیا، بهشتی بودن آنها را به تماشا گذارده ای. سلام ای صبح. سلام ای عبدالله مومنی.
و شما ای فرزندان بی نشان و راستین ایران زمین، بدانید و آگاه باشید که: صبح زنده است و نفس می کشد. درست مثل شما. و مثل آزادی.
سلام بر آزادی. و سلام بر خدای خوب!
محمد نوري زاد - اوين
ادامه مطلب

پدر شهيد سبز رامين رمضاني: قاتلان رامین در امنیت کامل زندگی شان را می کنند

رامین رمضانی یکی از شهدای جوان جنبش سبز است. با این که یک سال و نیم ازشهادت این پسر ۲۲ ساله می گذرد اما هنوز وقتی کنار مادرش می نشینی، اشک امانش نمی دهد. مادر و پدر رامین هنوز هم سیاه می پوشند و به قول خودشان بیشتر روزها را در کنار مزار دلبندشان می گذرانند، چون به گفته خودشان جای دیگری آرامش و دلخوشی ندارند.در و دیوار خانه رمضانی هم پوشیده از عکسهای رامین است .مثل اینکه پدرو مادر تنها با دیدن این عکسها و در کنار مزار او قادرند روزگار بگذرانند.

پدر رامين ميگويد: «هر روز که می گذرد حال ما بدتر و بدتر می شود. فکر می کنم دلیلش این است که می بینیم کسی نمی خواهد عدالت را در این باره اجرا کند. قاتلان رامین در امنیت کامل زندگی شان را می کنند و کسی کاری به کارشان ندارد و این واقعا دردآور است. این روزها بهترین جا برای من و مادر رامین بهشت زهرا و بر سر مزار رامین است. باور کنید هیچ جا نمی رویم هیچ مهمانی و دعوتی را قبول نمی کنیم. آن قدر کام مان تلخ است که جایی به ما خوش نمی گذرد. می گوییم چرا کام دیگران را هم تلخ کنیم. ولی امیدوارم خداوند تقاص خون این جوان بی گناه و دیگر شهدای سبز را بگیرد.» رامین رمضانی، بیست و پنجم خرداد ماه سال گذشته در روز راهپیمایی مسالمت آمیز مردم به ضرب گلوله کشته شد. راه پیمایی که میلیونها نفر در آن شرکت کردند. رامین چند روز قبل از زابل محل خدمت سربازی اش برای مرخصی به تهران آمده بود و آن روز با هدف شرکت در راهپیمایی از خانه خارج شد و پس از آن هرگز به خانه بازنگشت.
خبرنگار کلمه، با پدر رامین رمضانی گفتگویی درباره آخرین وضعیت پرونده رامین انجام داده است:
آقای رمضانی! از آخرین پی گیری هایتان درباره پرونده رامین برای ما بگویید؟ آیا شکایت تان از قاتل یا قاتلان او به جایی رسیده است ؟
آخرین مراجعه من به دادگاه ۱۷ مهرماه امسال بود. در این مراجعه به ما گفتند که« قاتل را نمی توانیم پیدا کنیم.» من هم در پاسخ گفتم معلوم است شما قاتل را پیدا نمی کنید ، ولی من می دانم قاتل پسرم کیست. قاتل او کسی است که دستور شلیک به او را صادر کرده است . من قاتل فرزندم را نه آن بسیجی که کسی می دانم که فرمان قتل این بچه ها را صادر کرد .
یعنی خواستار مجازات آمران اصلی هستید ؟
بله. اگر فرزند من برای دفاع از کشور کشته می شد اصلا ناراحت نمی شدم ولی فرمان قتل فرزند من را دوست و هموطن داد. من لااقل یکی از این آدم ها را می شناسم و او را دیده ام .او ودیگر آمران باید مجازات شود .
یعنی کسی که دستور شلیک را داد، می شناسید ؟
بعد از کشته شدن رامین به دیدن آقای ظفر علی برات لو معاونت اجتماعی – امنیتی استانداری تهران رفتم. او گفت که در آن روز ناچار شده اند دستور شلیک بدهند . او گفت وقتی شهر شلوغ شد ابتدا به دستور مقامات بالاتر به نیروهای مستقر در میدان گفته است ۴۰ دقیقه با گلوله پلاستیکی و مشقی مردم را پراکنده کنند اما وقتی دیده اند که فایده ای ندارد دستور رگبار را صادر کرده اند . این آقا در چشمان من نگاه کرد و این حرفها را زد .پس من هم از او و هم از روسای او شاکی هستم.
شما به او چه گفتید ؟
صاف در چشمانش زل زدم و گفتم یعنی شما یکی از مقصران شهادت فرزندم هستید و دستور شلیک داده اید؟چطور توانستید این کار را بکنید؟ او گفت من وظیفه ام را انجام دادم.همین!
شما چه کردید ؟
چه می توانستم بکنم . تنها کاری که کردم این بود که دفترش را ترک کنم.
این دیدار چه زمانی انجام شد ؟
درست قبل از چهلم رامین ام بود. این اولین جایی بود که رفتیم .
دیگر به چه مراکز قانونی و دولتی برای پی گیری پرونده رامین مراجعه کردید ؟
اولین جایی که مراجعه کردیم دفتر احمدی نژاد بود که ما را راه ندادند و گفتند فعلا ایشان وقت ندارد .همان جا گفتند بروید استانداری تهران با آقای برات لو صحبت کنید. چند بار رفتم تا بالاخره بعد ازیک ماه، وقت ملاقات دادند . در آن نشست هم بدون رودربایستی گفت که چون مردم معترض، خیابان های شهر را ترک نمی کردند او و همکارانش دستور رگبار داه اند .به دادسرا و دادگاه هم رفتیم اما راستش را بخواهید زیاد هم پی گیر نبوده ایم. چون می دانیم فایده ای ندارد. مگر قاتل هیچ کدام از شهدای جنبش سبز تا حالا محاکمه شده است که قاتل فرزند ما بشود .می دانیم که فایده ای ندارد .
از مراکز دولتی تا به حال کسی هم به شما سر زده است؟
یک بار از هلال احمر، یک بار هم از شهرداری و استانداری تهران به خانه ما آمدند . یک بار هم نه -ده نفر که می گفتند سپاهی اند یا وابسته به سپاه ، آمدند .آنها فقط به حرفهای ما گوش دادند و سر تکان دادند و اظهار تاسف کردند و رفتند .
آقای رمضانی! بعد از گذشت ۱۷ ماه شما الان چه حال و روزی دارید؟ یعنی می خواهم بدانم ایا غم از دست دان پسرتان کمی تسکین یافته است ؟
هر روز که می گذرد حال ما بدتر و بدتر می شود. همه می گویند گذشت زمان داغ را سرد می کند، ولی گذشت زمان برای ما هیچ فایده ای نداشته است و هر روز وضع روحی مان بدتر می شود .فکر می کنم دلیلش این است که می بینیم کسی نمی خواهد عدالت را در این باره اجرا کند . قاتلان رامین در امنیت کامل زندگی شان را می کنند و کسی کاری به کارشان ندارد و این واقعا دردآور است .این روزها بهترین جا برای من و مادر رامین بهشت زهرا و بر سر مزار رامین است .باور کنید هیچ جا نمی رویم هیچ مهمانی و دعوتی را قبول نمی کنیم آن قدر کام مان تلخ است که جایی به ما خوش نمی گذرد. می گوییم چرا کام دیگران را هم تلخ کنیم. ولی امیدوارم خداوند تقاص خون این جوان بی گناه و دیگر شهدای سبز را بگیرد .
مهمترین خواسته تان از مسوولان قضایی چیست ؟
همان طور که گفتم آنها نه می توانند و نه می خواهند قاتلان فرزندان ما را محاکمه کنند . وضعیت پرونده رامین واقعا نامشخص است و هیچ کس به ما پاسخی نمی دهد.به ما فقط می گویند در دست بررسی است .می دانم این بررسی ها هیچ فایده ای ندارد. از خدا می خواهم تقاص خون جوانان ما رابگیرد و بالاخره عاملان اصلی این جنایت رامجازات کند .تا آن روز فقط به خدا توکل و صبر پیشه می کنیم .
ادامه مطلب

۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

مجموعه پوستر برای 16 آذر








برای دریافت تصاویر در اندازه واقعی لینک آنها را درصفحه جدید باز کنید.open link in new tab
ادامه مطلب

مشی موسوی در برابر شیوه فرعونی

چکیده : قاعده فرعون های مست از قدرت نشنیدن صدای نصیحت گران و نرم نشدن در برابر نرمی زبان تذکر دهندگان و اصرار بر خودرایی شان است،‌ تا آن جا که در دریای غرور و تفرعن خود غرق شوند. اما مشی موسوی پرهیز از لسان فرعونی و دوری از زبان طعنه و تحقیر و خودبزرگ بینی و اطمینان از هدایت خود و ضلالت دیگران است.

کلمه – شهاب خضرایی:
۱٫ پیام ماه دانشجو و اخلاق سبز
پیام میرحسین موسوی به دانشجویان به مناسبت «ماه دانشجو» -ماهی که چند روزی است آغاز شده است و این سال نه تنها ۱۶ آذر آن، که هر روز آن روز ایستادگی و مقاومت در برابر استبداد و استعمار است- در انتها فرازی داشت که به اختصار، به مختصات جغرافیای اخلاقی و رفتاری جنبش سبز و راه سبز امید آن اشاره دوباره می‌کرد:
«یادمان باشد که برای ما، هدف وسیله را توجیه نمی کند. یادمان باشد که شعار «دروغ ممنوع» در روزهای پرشکوه پیش از انتخابات، چگونه از جان مردم خسته از دروغ های پیاپی قدرتمندان برخاست و فضای این دیار را فراگرفت. یادمان باشد که تا یکایک ما، خود را از آلودگی ها و نقایص اخلاقی پاک نسازیم، انتظار داشتن جامعه اخلاق بنیادی که در آن همه انسانها بتوانند به قله های شکوفایی انسانی خود برسند، بیهوده است. و یادمان باشد که در این راه، شکست نیست، اما صبر و استقامت فراوان، و عدم ترس از پرونده سازی و سایر اقدامات سرکوبگرانه ضروری است. یادمان نرود که همه باهم می گفتیم نترسید نترسید ما همه با هم هستیم.»
نقد رذایل رایجی همچون ماکیاولیسم سیاسی و تقدم سیاست و قدرت بر اخلاق و مصلحت مردم، و نفی دروغ و عدم و شفافیت و ریاکاری و پنهان کاری، در کنار توصیه به فضایل ضروری برای اصلاح رذایل پیش گفته،‌ از جمله صبر و استقامت و نترسیدن و ایستادن در کنار هم در برابر سرکوب ها و فشارها تا رسیدن به صبح پیروزی و گشایش،‌ مضامین اصلی این بخش اخلاقی پیام میرحسین بود. مضامینی که جدید یا ناشناخته نیستند، اما به تکرار مداوم و هرروزه آنها نیاز داریم، تا دیدن و شنیدن هرروزه دروغ و وقاحت، بی اخلاقی و قدرت طلبی، و ریاکاری و سیاه کاری، قبح آنها را در نظرمان از بین نبرد، و تا روزهای سخت فشار و سرکوب و روزمرگی های ملالت و مرارت، اهمیت و ضرورت فضایلی چون صبر را از یادمان نبرد و ارزشهایی چون انسجام و اعتماد و همدلی و با هم بودن و به فکر همدیگر بودن را فراموش مان نکند و ترس و ناامیدی را بر جان مان مستولی نسازد.
۲٫ تا از خود شروع نکنیم …
اما به زعم نگارنده، این یادآوری های اخلاقی فراز مهمتر دیگری هم داشت، و آن توصیه به مراقبت از خود و شروع کردن از خود بود: «یادمان باشد که تا یکایک ما، خود را از آلودگی ها و نقایص اخلاقی پاک نسازیم، انتظار داشتن جامعه اخلاق بنیادی که در آن همه انسانها بتوانند به قله های شکوفایی انسانی خود برسند، ‌بیهوده است.» تنها جریان و حرکتی میتواند ادعای صلاح و اصلاح کند و دعوی اخلاقی و ارزشی داشته باشد، که این اصلاح اخلاقی را از خود شروع کند و تنها واجد جنبه های سلبی و انتقادی در قبال رذایل شایع و مسلط در جامعه نباشد، بلکه تیغ نقد اخلاقی را به سوی خویش نیز بگیرد، تا دائما از خطر آلوده شدن به رذایل و قبایحی که با آن ها میجنگد در امان باشد. دیو و ددهای اجتماعی موجودات خلق الساعه ی از آسمان بر زمین باریده نیستند،‌ بلکه درختان بدروییده و گیاهان آفت زده ای هستند که از بذرهای همین خاک و از دل همین زمین روییده اند،‌ خاک و زمین فرهنگی و اجتماعی ای که یکایک افراد اجتماع بخشی از آن هستند. لذا همواره باید خطر ریشه ها و بذرهای فاسدی را که اکنون درخت و ثمره مجسم و نهایی آن در پیش چشمان مان است، در خود نیز جستجو کنیم و با شروع از خود، خاک آینده فرهنگ و جامعه را از رویش دوباره کژی ها در امان بداریم.
جدای از این احتمال، خطر دیگری نیز به طور خاص در زمان چیرگی بدی ها و بداخلاقی ها و در زمانه سرکوب و مبارزه، افراد را تهدید میکند، و آن این است که در جنگ با سیاهی ها خود نیز به شکلی دیگر، گرفتار همان بدی ها و سیاهی ها شوند: وقتی در برابر صدایی بلند در بحث و مناظره صدایی بلند می کنیم، وقتی در برابر چهره ای برافروخته و درهم کشیده صورت در هم میکشیم و روی دژم میکنیم، وقتی خشونت می بینیم و میل به خشونت میکنیم، وقتی دشنام و توهین و افترا میشنویم و درون مان تیره میشود، وقتی توسل حریف را به دروغ و بی اخلاقی و بی تعهدی اش را به قانون و اصول می بینیم و برای عقب نماندن از او یا برای رسیدن به هدف های خیر خود عزم مقابله به مثل میکنیم، … در تمام این لحظه ها، سیاهی، محتوا و روش خود را به جنگنده با سیاهی ها هم تحمیل میکند، و مبارز و مقاوم را علاوه بر وظیفه ایستادگی و مقابله کردن، با وظیفه ای دیگر نیز روبرو میکند: این که بکوشد وقتی به جنگ هیولای بدی ها میرود، چون او دیوسان و ددمنش نشود.
۳٫ مشی موسوی و شیوه فرعونی
و یکی از بزرگترین این ددمنشی ها، چنان که در ابتدای پیام موسوی هم به آن اشاره شده است،‌ رذیلتی اخلاقی به دیرپایی عمر بشر به نام استبداد و تفرعن است، استبدادی که واجدان آن:
«… در جهت کسب پیروزی با حاکمیت ترس، از همان روشی استفاده می کنند که فرعون و همه فرعونیان بهره بردند. طایفه طایفه کردن مردم «با خودی و غیرخودی کردن ملت» و قرار دادن مردم در مقابل هم، تحقیر مردم با گوساله و بزغاله و خس و خاشاک نامیدن برای واداشتن آنها به کرنش، و سرانجام رنگ قدسی بخشیدن به قدرت، که «انا ربکم الاعلی». و این آخری به گواهی تاریخ بدترین جنبه جباریت است. یعنی واجب است که اطاعت کنید و سوال نکنید و ما برتر از آن هستیم که مورد سوال قرار گیریم. آیا قانون گریزیهای گسترده و حساسیت در برابر خواست بازگشت بدون تنازل به قانون اساسی وعدم تمکین در مقابل رای مردم و گریز از انتخابات های آزاد و رقابتی غیرگزینشی و بستن روزنامه ها جز این معنی می دهد که عده ای خود را برتر از قانون و مستغنی از آرا و نظرات مردم می دانند؟»
این استبداد و تفرعنی است که خود را از همه برتر میداند و برای خود حقانیت مطلق قائل است و تنها خدا و دین خود را دین و خدای معتبر و بر حق میداند و مدام نگران آلوده شدن دین و سرزمین مردم -و در واقع و به این واسطه نگران حکمرانی خود- است. این استبداد برای حفظ خودمداری و حقانیت خود و امنیت خویش صدای اش را بلند میکند و با زبان درشت سخن میگوید و میکوشد با شوکت و حشمت خود معترضین و منتقدین را منکوب و مرعوب کند. از همین رو، کسی که عزم اصلاح و نصیحت این فرعون میکند بسیار مستعد آن است که مشی و شیوه و لسانی مشابه اتخاذ کند. برای پرهیز از این مقابله به مثل و فرعونی شدن در روش است که به موسی توصیه میشود در ابتدا «زبانی نرم» برگزیند،‌ باشد که فرعونی که طغیان و سرکشی کرده است به خود بیاید یا خاضع و متواضع شود: اذهبا الا فرعون انه طغی، فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او بخشی (طه، ۴۳-۴۴) چرا که اگر موسی هم مشی فرعونی پیشه کند،‌ دور بسته تفرعن هیچ گاه به انتها نمیرسد. نه تنها هدف موسوی، که مشی و شیوه و ابزار و وسیله مناسب موسوی نیز برای مبارزه با خوی و شیوه فرعونی لازم است. چرا که موسایی که با سحر فرعونی به جنگ بساط استبداد او برود، ناگزیر به بازی و شیوه و «شعبده بازی» قدرت مدار و دنیامحور او تن داده است، شعبده بازی ای که هر چه قدر هم که حیله و شگرد در چنته داشته باشد و هر چه قدر موجب تحیر عقول و ترس و ارعاب اولیه شود،‌ دست آخر ترفند و شعبده اش رو میشود و ساختگی و بی اثر بودن اش در برابر شیوه اخلاقی و حقیقی آشکار میشود: و الق ما فی یمینک تلقف ما صنعوا. نما صنعوا کید ساحر،‌ و لا یفلح الساحر حیث اتی / طه، ‌۶۹ (و آنچه در دست راست دارى بینداز، تا هر چه را ساخته‌اند ببلعد. در حقیقت، آنچه سرهم‌بندى کرده‌اند، افسون افسونگر است، و افسونگر از هر در که در آید پیروز و رستگار نمى شود.)
هر چند، قاعده فرعون های مست از قدرت نشنیدن صدای نصیحت گران و نرم نشدن در برابر نرمی زبان تذکر دهندگان و اصرار بر خودرایی شان است،‌ تا آن جا که در دریای غرور و تفرعن خود غرق شوند. اما مشی موسوی پرهیز از لسان فرعونی و دوری از زبان طعنه و تحقیر و خودبزرگ بینی و اطمینان از هدایت خود و ضلالت دیگران است. با این که موسی رسول الاهی است و شایسته ادعای حقانیت (چرا که به تعبیر قرآن «سلطان»، به معنای نشانه روشن و دلیل قطعی نزد وی است)، اما این فرعون است که از ضلالت موسی و پیروان اش و از هدایت خود و فرمانبرداران اش گویی مطمئن است، و این موسی است که -به امر الاهی- تا آخرین لحظه امید هدایت و نجات از فرعون نمیبرد و تا میتواند به زبان نرمی و نصیحت و توصیه و پیشنهاد و تذکر و تکرار سخن میگوید.
در برابر،‌ فرعون و فرعونیان، با این که دلیل و نشانه محکمی ندارند، چنان از راه خود مطمئن اند و چنان نظر خود را حق مطلق و راه آشکار می بینند، که نمیتوانند راه و نظر و عقیده دیگری را در کنار نظر خود حتی تصور کنند. تا آن جا که وقتی «ایمان آورده ای از جمع فرعون»، ‌که «ایمان اش را مخفی کرده است»، میگوید که ارائه نظرات مختلف بی ضرر است و گفتن نظر که مشکلی ندارد،‌ و استدلال میکند که «اگر موسی دروغگو باشد دروغ اش علیه خود او است، و اگر راستگو باشد برخى از آنچه به شما وعده مى‌دهد به شما خواهد رسید، چرا که خدا کسی را که افراط کار و دروغزن باشد هدایت نمى‌کند»، فرعون باز سر خودسری بر میدارد و هیچ رای و نظری را در کنار نظر مختار بی چون و چرای خود تاب نمی آورد و به شیوه همه مستبدین خودرای میگوید: «جز آنچه مى‌بینم، به شما نمى‌نمایم، و شما را جز به راه راست راهبر نیستم» (و قال رجل مومن من آل فرعون یکتم ایمانه اتقتلون رجلا ان یقول ربی الله و قد جاءکم بالبینات من ربکم؟ و ان یک کاذبا فعلیه کذبه، و ان یک صادقا یصبکم بعض الذی یعدکم. ان الله لایهدی من هو مسرف کذاب. یا قوم لکم الملک الیوم ظاهرین فی الارض،‌فمن ینصرنا من باس الله ان جاءنا؟ قال فرعون: ما ارئکم الا ما اری، و ما اهدیکم الا سبیل الرشاد / غافر،‌۲۸-۲۹)
و بعد برای آن که نظرات مخالف با رای «درست» فرعونی اجازه «فاسد و آلوده کردن کشور» را پیدا نکنند و «دین و خدای مردم» را از بین نبرند، فرعون و فرعونیان از تمام «قوای قاهره» شان استفاده میکنند: کشتن فرزندان کسانی که نظری جز نظر فرعون دارند و طایفه طایفه کردن آنها و استضعاف طایفه ای از ایشان و …:
و قال الملاء من قوم فرعون اتذر موسی و قومه لیفسدوا فی الارض و یذرک و آلهتک؟ قال سنقتل ابناءهم و نستحیی نساءوهم و انا فوقهم قاهرون / اعراف،‌۱۲۷ (بزرگان گروه فرعون گفتند: آیا میگذاری موسى و گروهش در زمین فساد کنند و تو و خدایانت را ترک گوید؟ گفت: پسرانشان را خواهم کشت و زنانشان را زنده خواهم گذاش، و ما بر ایشان غالب و قاهریم.)
ان فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفه منهم یذبح ابناءهم و یستحی نساءهم، انه کان من المفسدین / قصص، ۴ (فرعون در آن زمین برترى جست و مردمش را فرقه‌فرقه ساخت. گروهی را زبون مى‌داشت و پسرانشان را مى‌کشت و زنانشان را زنده مى‌گذاشت که او از تبهکاران بود.)
هر چند، موسی و گروه اش در این جدال نابرابر راه و وسیله ای جز صبر و پاکی و پرهیزگاری اخلاقی و استعانت از خدا ندارند، راهی که البته در نهایت بر راه به ظاهر قاهر و غالب فرعونی پیروز است، ‌چرا که عاقبت کار از آن پرهیزگاران اخلاقی -و نه طاغوت ها و مستبدین و دروغگویان و مفسدان و ظالمین- است، و چرا که خداوند اراده کرده است که آنها که مورد ظلم و استضعاف قرار گرفته اند در نهایت وارث زمین و امام و پیشوای آن شوند:
قال موسی لقومه استعینوا بالله و اصبروا، ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده، و العاقبه للمتقین / اعراف، ‌۱۲۸ (موسى به گروه خود گفت: از خدا مدد جویید و صبر پیشه سازید که این زمین از آن خداست و به هر کس از بندگانش که بخواهد آن را به میراث مى‌دهد. و سرانجام نیک از آن پرهیزگاران است.)
و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلم ائمه و نجعلهم الوارثین / قصص، ۵ (و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روى زمین منت نهیم و آنان را امامان و پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم.)
۴٫ ار فرعون درون تا فرعون برون
با این مقدمات، میتوان طرح بحث «فرعون درون» را در کنار این «پیام موسوی» و این دو جنبه اخلاقی آن -یعنی اهمیت رذیلت استبداد و اهمیت تزکیه اخلاقی خود- دید. با این نگاه، دیگر نباید بر آشفت که چرا کسانی که صاحب قدرت اند بر بی قدرتانی که از حداقل حقوق و آزادی ها نیز محروم اند نهیب اخلاقی میزند و آنها را از قدرت طلبی و تفرعن پرهیز میدهند. نباید تصور کرد برای کسانی که در ساختار رسمی قدرت نیستند بحث تفرعن و استبداد معنی ندارد و این تنها صاحبان حکومت و قدرت و دولت اند که باید به فکر خودمداری و استبداد رای های خود باشند و بکوشند از خوی و خلق فرعونی در پندار و گفتار و رفتار بپرهیزند.
دولتمداران و سیاستمردان یک سال و اندی پس از انتخابات، هنوز نمی توانند قدرت نرم شهروندان بی شماری را که زیر ساختار سخت سیاسی -و در واقع فراتر از آن- حضور و اثر دارند فراموش کنند یا نادیده بگیرند، چرا که این زندگی های ما است که به قوانین و ساختارها و چارچوب های اسمی اعتبار می بخشد. اگر این قدرت و حضور نرم با ساختار سیاسی برابری میکند،‌ پس آفات آن نیز میتواند به اندازه آفت زدگی قدرت سیاسی خطرناک باشد، چرا که همان زندگی ای که به ساختار سیاسی اعتبار میدهد، زمینه ساز آفات و کژی های آن نیز هست. و اگر تفرعن و استبداد در جان زندگی و فرهنگ ما ریشه بدواند و ما خود را از آن پاک نکنیم، شاخه ها و برگها و میوه ها و ثمرات خود را در ساختار اعتباری ای که از آن اعتبار میگیرد هم نشان خواهد داد.
درست است، از «فرعون درون» تا «فرعون برون» راه این همه نیست، چرا که فرعون برون، که این همه فساد و ظلم و مشکل از او است، مانند باقی رذائل، چیزی نیست جز بسط و پرورش و تجسم و تجسد یافته همان فرعون درون. همان فرعون درونی که درون یکایک ما بالقوه میتواند وجود داشته باشد، و در روزگار و شرایط مناسب میتواند چون اژدهای نفسی فروخفته ظهور و تجلی کند، روزی که قدرت مطلق «واقعی» و «بیرونی» را در دستان خود ببیند و همه چیز و همه کس را در ید قدرت خود بیابد. آن روز بعید نیست ما هم این صفات فرعونی را در خود باز بیابیم: این که چون فرعون و فرعونیان به اسم امنیت شهر و فاسد نشدن کشور و از بین نرفتن دین و عقاید مردم و به واقع برای حفظ حکومت و قدرت خود به دنبال «حاکمیت ترس و سرکوب» برویم، و مردم را بسته به نسبت شان با رای و نظر خود «خودی و غیرخودی» کنیم، و لسان تحقیر و طعنه و خوار و خفیف پنداشتن زیردستانی که بر آنها غالب و قاهر ایم برگزینیم و نصیحت و تذکر و انتقاد هیچ مشاور و منتقد و معترضی را به گوش نگیریم، و دست آخر این که به همه این خودمداری ها و خومحوری ها رنگ خدایی بزنیم و تفرعن و جباریت خود را در هاله الوهی بپیچیم و ببینیم.
مطرح شدن بحث «فرعون درون» را باید به فال نیک گرفت، چرا که همان طور که امروز می بینیم و همان طور که در طول تاریخ، سر بر آوردن استبدادهای مختلف را از دل انقلاب ها و آزادی خواهی های متعدد دیده ایم، از آن «فرعون درون» تا این «فرعون برونی» که هر روز نمونه مجسم و متجسدش را می بینیم و میشنویم و حس میکنیم و زندگی میکنیم، راه درازی نیست. پس هر چه قدر که این «فرعون برون» را بد میدانیم، خود را از آلوده شدن به رذایل اش مراقبت کنیم و پاک بداریم: از این که مخالف خود را بترسانیم و با ترساندن و بدون استدلال کردن و بدون شنیدن استدلال، صدای اش را خاموش کنیم و به جای حقیقت جویی و حق پویی، تنها به دنبال ثابت کردن پیروزی و غلبه خود بر حریف باشیم، از این که به خشونت چه در عرصه کلام -با توهین و دشنام و تخفیف مخاطب- و چه در عرصه بیرونی و فیزیکی دامن بزنیم و از آن وسیله ای برای غلبه و سلطه بجوییم، از این که نظرات خود را مطلق و معیار حقیقت بینگاریم و تمام عالم و آدم را بر مبنای آن تقسیم بندی و دسته بندی کنیم و از دل آن طایفه طایفه و گروه گروه و دسته دسته بیرون بکشیم و در برابر هم صف کشی کنیم، … و دست آخر این که قاعده اصیل اخلاق یعنی انصاف را رعایت نکنیم،‌ و درباره دیگران با ملاکی قضاوت کنیم که درباره خود به کار نمی بندیم.
ادامه مطلب

بسیجی دیروز بسیجی امروز؛ باز نشر بیانیه 15 میرحسین موسوی


امروز همزمان با سی و یکمین سالگرد فرمان امام خمینی (ره) برای تاسیس بسیج مستضعفان است. بسیجی که بنا به گفته آن زمان نخست وزیر دفاع مقدس قرار بود مدرسه عشق باشد.
سال گذشته و به این مناسبت میرحسین موسوی بیانیه ای صادر کرد و به بررسی فلسفه وجودی بسیج پرداخت. بازخوانی مجدد این پیام که تازگی خود را همچنان همراه دارد خالی از لطف نیست .

بسم الله الرحمن الرحیم
پنجم آذرماه سالروز تاسیس بسیج مستضعفان از سوی امام خمینی و فرصتی است تا این نهاد موثر در تاریخ انقلاب اسلامی در معرض نگاهی دوباره قرار گیرد. بسیج چه بود و چه هست و چه باید باشد؟ بسیج را چه چیز ساخت و چه چیز نامدار کرد و قهرمان تمامی سلیقه‌ها و گرایش‌ها در دوره‌ای از تاریخ معاصر این سرزمین قرار داد؟ آن سابقه درخشان و دستاورد بزرگ که بسیج نامیده شد با بودجه‌های کلان و سلاح‌های گران به دست نیآمد. سازماندهی برتر نبود که از بسیج اسطوره ساخت و قدرت نظامی نبود که توانایی‌های بسیج را شکل داد، بلکه نیت‌هایی پاک و عمیق این بنای بلند را برافراشت و اسوه‌هایی را پرورش داد که هنوز هرگاه از آنان نام برده می‌شود گویندگان و شنوندگان، یاران پیامبر (ص) را به یاد می‌آورند.
علاوه بر این، بسیج در تاریخ انقلاب نماد و نهاد شجاعت و ایستادگی ملت ماست. سی سال پیش از این امام بسیج مستضعفان را در مقابله با احتمال حمله نظامی ابرقدرت ها به وجود آورد و این موثرترین اقدام ممکن برای پیشگیری از آن خطر بود. در این سه دهه هیچ سلاحی وجود نداشت که قدرت‌های بزرگ و کوچک مخرب‌تر از آن را در اختیار نداشته باشند و تنها چیزی که آنان را از گزند رساندن به این خاک منصرف و یا پشیمان می‌کرد ملاحظه شجاعت مردمی بود که از قدرت قدرتمندان نمی‌ترسیدند و در دفاع از آرمان‌ها و حقوق خود کوتاهی نمی‌ورزیدند. بسیج قابی بود که این چهره از ملت ما را به نمایش می‌گذاشت.
و بسیج جلوه‌گاهی بود برای ظهور یکپارچگی اقشار و سلیقه‌های گوناگون مردم ما. زمانی که پدر دلسوز ما این نهال را غرس می‌کرد گفت: «کشوری که بیست میلیون جوان دارد، باید بیست میلیون بسیجی داشته باشد». چنین هدفی چگونه می‌توانست تحقق بیابد اگر بسیج به یک سلیقه یا نحله یا فرقه یا قشر تعلق پیدا می‌کرد؟ بلکه مقصود او از ارتش بیست میلیونی ایجاد ‌آن ظرفی و رنگی بود که بتواند تمام، یا لااقل اکثریت عظیمی از رنگ‌های جامعه را در خود جمع کند؛ شبیه‌ترین چیز به پرچم‌های سالار شهیدان (ع) که هر ساله در کشور ما بلند می‌شود و همه اقشار مردم ما، حتی برخی از اقلیت های دینی را گرد خویش می‌آورد.
اگر بسیج به یکی از بزرگترین دستاوردهای تاریخی ملت ما تبدیل شد به خاطر توجه به چنین رمزهایی بود، والا از صرف یک نام چنین هنرهایی ساخته نیست؛ هنر تبدیل انسان‌هایی عادی به لشکر مخلص خدا، هنر پایدار ماندن و پیروز شدن با دستانی خالی و هنر محور و مایه وحدت و سربلندی یک ملت تاریخی و بزرگ قرار گرفتن.
اینک نیز داستان همین است. نوعی از نام‌ها و نشانه‌ها، نوعی از کلمات و ظواهر، نوعی از لحن‌ها و لهجه‌ها، نوعی از جملات و طلسم‌ها…. نیستند که مدرسه‌های عشق و انسان‌های بزرگ می‌سازند. تمامی بسیجیان نامدار و گمنامی که ایمان و ایران به آنان افتخار می‌کند به صرف ادای چند حرف در میادین سابقین قهرمان نشدند. آنان در بوته قرار گرفتند. و در این جهان کیست که در بوته‌های فتنه آزموده نشود؟
احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون.
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها می‌شوند و در فتنه‌ها آزموده نخواهند شد؟
و لقد فتنا الذین من قبلهم و لیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین
به تحقیق کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم و خداوند خواهد دانست کسانی را که راست گفتند و خواهد دانست آنانی را که دروغ‌گویانند.
اینک نوبت به وارثان باقری‌ها و باکری‌ها رسیده است. نسل جدیدی که بسیجی نامیده می‌شود امروز در بوته تاریک‌ترین شبهه‌ها و فتنه‌ها قرار دارد. آیا این نسل جدید نیز شبیه به کسانی هستند که جنگ جمل را در رکاب امیرمومنان (ع) مبارزه کردند؟ یا این قیاس‌ها واهی است و کسانی که این‌گونه قیاس می‌کنند بسیج را ماشینی سرکوبگر می‌‌خواهند برای زدن و گرفتن و آزار و حتی قتل انسان‌هایی که تنها جرمشان دعوت به دادگری است؟ چه کسانی جواب این سوال را می‌دانند؟ هویت آن سازمانی که اینک بسیج مستضعفان نامیده می‌شود به راستی چیست؟ دستگاهی بی‌نیت که بفرموده چشمانش را می‌بندد و دست ‌و پای خواهران و برادرانش را می‌شکند، یا نهادی مجهز به عمیق‌ترین بصیرت‌ها که می‌تواند در ظلمانی‌‌ترین شب‌های فتنه راه‌ را از بیراهه‌ تشخیص دهد؟ شب فتنه روز کسانی است که در پاسخ به این پرسش‌ها مردد مانده‌اند.
اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن. پاسخ پیامبر (ص) را به تمامی این تردیدها بشنوید که وقتی فتنه همچون پاره‌های شب تاریک شما را فرا گرفت باید به قرآن رو کنید. قرآن شفیعی است که اگر به سود کسی شفاعت ‌کند از او پذیرفته خواهد شد و چون به رغم کسی شهادت ‌دهد تصدیق می‌شود؛ کتابی که هرکس آن را پیشوا و پیشارو بگذارد به بهشت می‌رود و کسانی را که به آن پشت کنند به سوی دوزخ می‌راند؛ کتابی که به سوی بهترین راه‌ هدایت می‌کند؛ کتابی که به روشنی و صراحت ما را فرمان می‌دهد تا با راستگویان باشیم.
یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین
ای کسانی که ایمان آورده‌اید از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید.
ولی اگر معلوم بود کدام گروه راستگو هستند که شب فتنه به پایان می‌رسید. در عین حال این قدر معلوم است که راستگویان دروغ نمی‌گویند. کسانی که در مبارزه سیاسی اصلی‌ترین شیوه‌شان دروغ گفتن است حتما راستگو نیستند؛ تقوا در همدستی‌ با آنان و ایمان سازگار با پیروی‌شان نیست. آیا در این چند ماهه هیچ دروغی نشنیده‌اید؟ ای جماعت مومنان! تقوا کنید و با راستگویان باشید.
بسیج چه بود و چه خواهد بود و چه باید باشد؟
بسیجی که امام می‌‌خواست در مقابل ملت قرار نمی‌گرفت، بلکه در کنار مردم و پشت‌سر آنان بود؛ بسیجی که فراتر از جناح‌ها عمل کند و بازوان بلندش همه اقشار را در بر بگیرد؛ بسیجی که از دوستی مردم لذت ببرد؛ بسیجی که به دنبال رفاقت و محبت و یگانگی مردم باشد؛ بسیجی که بدون توجه به اختلافات سلیقه‌ای خود با دیگران حافظ عرض و ناموس‌شان باشد، که آنان یا برادر او در دینند و یا نظیر او در آفرینش؛ بسیجی که حرمت حریم‌های خصوصی مردم راحفظ کند. امام بسیج را به عنوان ابزاری برای قدرت حاکمان نمی‌خواست، بلکه نهادی برای قدرت مردم می‌دید تا حاکمیت آنان بر سرنوشتشان تضمین نماید. قرار بود رفتار و اندیشه بسیجی در مردم اثر کند، نه آن که قدرت بسیج بر سر مردم فرود آید. قرار نبود بسیج جیره‌خوار دولت شود و به ازای دستگیر کردن مردم در اجتماعات پاداش سرانه بگیرد. افسوس بر بسیج اگر تا حد یک حزب سیاسی تنزل کند؛ این آن چیزی نیست که امام ما برای بسیجیان می‌خواست. قرار نبود بسیج به دستگاهی تبدیل شود که اختیار انتخاب و آزادی رای را از مردم بستاند.
برادران بسیجی من! کدام عیب و کاستی در آرزوهای امام برای بسیج وجود داشت که از آنها کناره گرفته ‌شود؟ و چرا باید چهره‌ای که با زحمات گذشتگان شما پدید آمد به کدورت‌ها آلوده گردد؟ شما خود با مردمید و از مردمید. مفاهیمی که فطرت مردم آنها را می‌پسندد چرا باید در نزد برخی از دوستان بسیجی ما نفرت ایجاد کند؟ کدام زشتی در نام‌هایی چون آزادی وجود دارد که وقتی بر زبان می‌آید قلب بعضی از آنان را مشمئز می‌کند، گویی که نام بزرگترین گناهان باشد؟ حال آن که هنوز بزرگترین میعادگاه‌ها در اکثر شهرهای ما به نام آزادی خوانده می‌شوند. مگر نمی‌گوییم عنوان‌هایی چون حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها، و امثالشان محمل‌هایی است تا قدرت‌ها ریاکارانه خویشتن را به آنها الصاق کنند و سیمایشان را زیبا جلوه دهند؟ چرا آنهایی که قاعدتا باید صاحبان اصلی و اصیل چنین آرمان‌هایی باشند از آنها فاصله می‌گیرند؟ مگر می‌خواهند مکتب‌شان کریه جلوه کند؟ چرا این مفاهیم را لعن می‌کنیم و ملاک بی‌دینی قرار می‌دهیم؟ دینی که چونان یک بوته گل دلخواه برای بشر ارمغان آورده شد، از بس که آموزه‌هایش ملایم و موافق با فطرت بود. مبادا آن را تبدیل به یک بوته خار کنیم تا هرکس با هر گوشه از آن تماس می‌گیرد زخمی شود؛ زخم‌هایی از نوع آنچه جوانان ما در خیابان‌ها می‌بینند.
بسیج نیز سی سال پیش از این همچون یک بوته گل و یک پارچه نور متولد شد. آیا اگر کسی رجعت به آن عهد نورانی و نخستین را بخواهد به انقلاب پشت کرده است و دست به براندازی نظام زده است؟ آیا اگر کسی بازگشت به نسخه اصیل انقلاب اسلامی را طلب کند، آیا اگر کسی خواستار آن اسلام ناب محمدی که امام منادی و معرف آن بود باشد و از خرافه‌پرستی‌ها و قشری‌گری‌هایی که با نام دین به مردم فروخته می‌شود بیزاری بجوید، آیا اگر کسی اجرای بدون‌تنازل قانون اساسی را دنبال کند، آیا اگر کسی از وفاداری به عهدهای ایمانی و انسانی بپرسد جز به دادگری فراخوانده است؟ آیا چنین کسانی باید در خیابان‌ها کتک بخورند، در زندان‌ها شکنجه ببینند و به حبس‌های طولانی‌مدت محکوم شوند؟ آیا اسلام و قرآن اجازه می‌دهد مردمی که با مسالمت حاکمانشان را به عدالت امر می‌کنند کشته شوند؟
و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب الیم
و مردمی را که به دادگری امر می‌کنند به قتل می‌رسانند، پس آنان را به عذابی دردناک بشارت ده.
بسیج چه بود و چه خواهد بود اگر به مسیری که پیش‌رویش گذاشته شده است ادامه دهد؟ آن نیرویی که یک زمان نماینده شجاعت ملت ما بود آیا اینک به کار گرفته شود تا ایرانیان را بترساند؟ کاملا پیداست که آخرین و تازه‌ترین راهبرد اقلیت اقتدارطلب ایجاد هراس در مردم است. آیا لباس‌های مخوف می‌پوشند و ‌در خیابان‌های شهر آرایش‌های نظامی به خود می‌گیرند تا هم‌وطنانشان را مرعوب کنند؟ یا مردم را می‌ترسانند چون خود می‌ترسند؟ یا فرزندان انقلاب را به هفت سال و ده سال و پانزده سال زندان محکوم می‌کنند تا به خود تسلی داده باشند؟ و فکر نمی‌کنند که با این رفتارهای کوته‌بینانه چگونه امنیت ملی کشور را در معرض خطر قرار می‌دهند.
کافی است مردم بترسند تا پای قدرت‌ها به مرزهای این بوم باز شود. کافی است سمعه شجاعت این ملت خدشه‌دار گردد و بیگانه در دلاوری و استواری آنان تردید کند تا خواب های سی ساله تعبیر شود. به دو کشور همسایه ما که اینک در اشغال خارجی قرار دارد نگاه کنید. در هر دو آنها نخست مردم ترسانده شدند و ترسیدند. ظاهرا قدرت‌ها با شعار آزادی‌بخشی به این دو کشور قدم گذاشتند، در عین‌حال که وقتی ابوغریب‌ها را به راه می‌انداختند طمع خویش را در چهره‌های وحشت‌زده مردم پنهان نکردند. آنها با صراحتی که بیشتر از آن ممکن نبود به مردم این دو کشور می‌گفتند شما همان‌هایی هستید که از صدام و طالبان وحشت داشتید، پس اینک حق آن است که از سلاح‌های رعب انگیزتر ما بیشتر بترسید. حتی تروریست‌های افراطی هنوز به آن امید که بتوانند همچون خونخواران پیش از خود بر هراس مردم این کشورها حکومت کنند آنان را بیرحمانه می‌کشند. قربانیان ددمنشی‌های صدام و طالبان هنوز دارند تاوان ترس خود را می‌پردازند، کما این که ملت ما هنوز امنیت و آرامش خویش را مرهون شجاعت و استحکامی است که در طول سی سال گذشته به نمایش گذاشت.
حال کسانی در داخل کشور می‌خواهند این سرمایه را از ما بگیرند. در مقابل نمایش‌های آنان مردم یا نمی‌ترسند، که نمی‌ترسند، و این آخرین حربه هم از آنان سلب می‌شود، و یا خدای ناکرده می‌ترسند. در آن صورت آیا اسباب‌بازی‌های جنگی از تمامیت این کشور حفاظت خواهدکرد؟
بسیج در تاریخ معاصر ما نه فقط یک نام، بلکه یک عملکرد بود که هرگز از آن بی‌نیاز نمی‌شویم؛ تا جایی که اگر معدودی از متصدیان این عملکرد ماموریت‌های خود را فراموش کنند لازم است ما مردم خود آنها را بر عهده بگیریم. ضرورتی، حتی به مراتب مهم‌تر از آرمان‌های جنبش سبز ما را مجبور می‌کند که اجازه ندهیم کسی در ترسیدن ما طمع کند.
و بدانیم که بالاتر از سیاهی رنگی نیست. ترساندن آخرین تیر ترکش است. مخالفانتان اشتباه کردند و در مقابل مسالمت و مقاومت شما آن را به کار بردند تا اگرکارگر نشود چاره‌ دیگری نداشته باشند. چاره راستین آنها هم خود شمایید، روزی که از مخالفان خود بپرسید آیا پرچم‌های رنگارنگ شما نیز به معنای اصرار بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی است، و اگر آری گفتند آنها را بپذیرید. آن روز وقتی است که همه با هم سبز می‌شویم.
میر حسین موسوی
۱۳۸۸/۰۹/۰۴
ادامه مطلب

۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه

خامنه ای:فتنه گران به مصلحت کشور لگد زدند

آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران امروز، پنج‌شنبه در گردهمایی ۱۱۰ هزار نفری بسیجیان در اردوی «فدائیان ولایت» معترضان به وقایع پس از انتخابات را به «پشت کردن» به «مصلحت کشور» متهم کرد.
به گزارش خبرگزاری‌های ایران، وی بار دیگر معترضان را «فتنه‎گر» نامید و گفت: «آنان برای جاه‎طلبی و دست یافتن به قدرت حاضر می‌شوند به مصلحت یک کشور و حقانیت یک راه پشت کنند و لگد بزنند.»
رهبر جمهوری اسلامی ایران ادامه داد: «یک جامعه یا زیر سرپرستی امام عادل است که من الله‌ است، یا در اختیار انسان‌هایی است که از حق بیگانه‌اند، با حق ناآشنایند و در موارد بسیاری با حق عناد می‌ورزند و از این دو حال خارج نیست.»
میرحسین موسوی از رهبران مخالفان دولت در ایران، در پیامی که ۲۹ آبان ماه در آستانه روز دانشجو داد، رنگ «قدسی» بخشیدن به قدرت، را روش «فرعون وفرعونیان» عنوان کرده بود.
آیت‌الله خامنه‌ای با اعتراض به واکنش برخی کشورهای غربی به سرکوب‌های پس از انتخابات در ایران، اظهار داشت: «کاری می‌کنند که سردمداران غربی و دشمنان درجه یک ملت ایران به هیجان می‌آیند و سرشوق می‌آیند و از آن‌ها حمایت می‌کنند.»
در یک سال و نیم گذشته هزاران نفر از معترضان به نتایج دهمین انتخابات ریاست جمهوری و وقایع پس از آن بازداشت شده و صدها نفر از بازداشت‌شدگان به اعدام، حبس، شلاق و تبعید محکوم شده‌اند. در جریان این اعتراضات ده‌ها نفر از مخالفان دولت در درگیر‌های خیابانی یا زندان‌های جمهوری اسلامی ایران کشته شده‌اند.
علی خامنه‌ای:یک جامعه یا زیر سرپرستی امام عادل است که من الله‌ است، یا در اختیار انسان‌هایی است که از حق بیگانه‌اند و از این دو حال خارج نیست
آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه افرادی که در وقایع یک سال و نیم گذشته، سکوت کرده‌اند را مورد خطاب قرار داد و گفت: «این چیزی نیست که وقتی نور هست، انسان آن را نبیند اما بعضی‌ها ندیدند، بعضی نمی‌بینند، بعضی درک نمی‌کنند، بعضی به خاطر ظلمت دل حتی درک هم می‌کنند اما حاضر نیستند به این فهم ترتیب اثر بدهند.»
وی سکوت این افراد را در اثر «عوارض هوای نفس» دانست و ادامه داد: «این‌ها همه نتیجه امر و نهی همان فرعون درونی ما است. همان فیل مست هواست. هوا و هوس است.»
اکبرهاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس تشخیص مصلحت نظام از جمله افرادی است که در وقایع اخیر سکوت پیشه کرده و حتی از حضوردر تربیون امام جمعه نیز خودداری کرده‌است. فرزندان و برخی نزدیکان آقای هاشمی پس از انتخابات سال گذشته بارها از مخالفان دولت حمایت کرده‌اند.
ادامه مطلب

۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

بحران‌های موجود و امکان وقوع جنبش‌های جدید


میرحسین موسوی در آخرین بیانیه ی خود، به مهمترین بحران های موجود در ارزش های حاکم اشاره کرده است، و در آن از بحران هایی سخن رفته است که که اگر دیده نشوند و حاکمیت از بصیرت کافی برای حل آنها برخوردار نباشد، هرکدام به تنهایی می توانند خاستگاه جنبش های عظیمی چون جنبش سبز باشند و یا چه بسا زادگاه جنبشی متفاوت و دگرگون ساز باشند که همه را غافلگیر کنند. 


کلمه – مهستی شیرازی:
۱ – جنبش های اجتماعی از نوعی حیات طبیعی برخوردارند. زمانی که ارزش های یک جامعه با بحران مواجهه می شوند و توان همزیستی میان آن ها دشوار می شود و یا هنجارهای جامعه، کارکرد مؤثر خود را از دست می دهند و نهادهای موجود توان تامین خواسته های جامعه را ندارند ، جنبش های اجتماعی به سان طفلی ناخواسته به دنیا می آیند.
معمولاً ظهور جنبش ها بر یک منازعه استوار است، منازعه ای که جلوه گاه اجتماعی و عمومی ِ بحران موجود در ارزش ها و ناتوانی حاصل از هنجارهاست. به عبارتی دیگر، منازعه زمانی آغاز می شود که افکار عمومی، به وضوح، آثار ناشی از ناتوانی نهادها و یا ارزش های حاکم را مشاهده می کند. در آن حال، انکار موضوع منازعه، به معنای عدم توجه به بحرانی است که در جامعه وجود دارد و مادامی که موضوع منازعه وجود دارد، برخورد انکارآمیز با آن، تنها میدان منازعه را تغییر خواهد داد.
۲ – «ناتوانی در کارکرد ارزش های حاکم»، به شیوه های مختلفی ممکن است خود را نشان دهد. این ناتوانی، اغلب در گلوگاه های سیاسی- اجتماعی در عرصه ی عمومی ظاهر می شود، یعنی جایی که قدرت سیاسی توسط خواسته های اجتماعی، آزموده می شود و هنجارهای حاکم در مقابل ارزش های جاری به هم می رسند. در جوامعی که اظهار نظر کارشناسان شنیده می شود و راهکارهای صاحبان تجربه دیده می شود، این «ناتوانی» قبل از آنکه در عرصه ی عمومی ظاهر شود و منجر به جنبش های اجتماعی شود، شناسایی و مهار می شود.
۳ – برای مشاهده ی ناتوانی و بحران موجود در ارزش های حاکم، باید به «علائم حیاتی جامعه» توجه کرد؛ علائمی که الزاماً پدیده هایی سیاسی- اجتماعی نیستند. مثلاً جشن های خیابانی که پس از پیروزی تیم فوتبال ایران در مقابل استرالیا در سراسر کشور رخ داد، نمونه ی مشهوری از این علائم حیاتی در جامعه است که با هیچ توهمی هم به جریانات سیاسی و دشمنان تاریخی وصله نمی شود.
۴ – میرحسین موسوی در آخرین بیانیه ی خود، به مهمترین بحران های موجود در ارزش های حاکم اشاره کرده است؛ بیانیه ای که اگرچه خطاب به دانشجویان منتشر شده است، اما معلوم است که مخاطب آن تنها دانشجویان نیستند، و در آن از بحران هایی سخن رفته است که که اگر دیده نشوند و حاکمیت از بصیرت کافی برای حل آنها برخوردار نباشد، هرکدام به تنهایی می توانند خاستگاه جنبش های عظیمی چون جنبش سبز باشند. بحران هایِ مهمی چون: «عدم تمکین در مقابل رای مردم»، «قانون گریزی های گسترده و حساسیت در برابر خواست بازگشت بدون تنازل به قانون اساسی»، «خریدن فرصت های زودگذر از طریق ایجاد بحران های پیاپی»، «جراحی دردناکی که جان اقتصاد بیمار ناشی از سیاستهای من در آوردی و فساد عمیق را بیش از پیش در مخاطره قرار داده است»، «راهبرد فرار به جلو و از بین بردن فرصت ها تا مرز نابودی نظام»، «استراتژی پیروزی از طریق ترساندن»، «خودی و غیرخودی کردن ملت»، «تحقیر مردم با گوساله و بزغاله و خس و خاشاک نامیدن، تا آستانه واداشتن آنها به کرنش» و سرانجام «رنگ قدسی بخشیدن به قدرت».
۵ – اگر «عدم تکمین در مقابل رای مردم» در انتخابات ۲۲ خرداد، خاستگاه جنبش اصلاح طلبی چون جنبش سبز شد که به یمن برخورداری از راهبران و فعالان آگاه و متعهد به منافع عمومی، تاکنون از تندروی ها به دور مانده و به دام خشونت نیافتاده است، هرکدام از بحران های دیگری که میرحسین به آنها اشاره کرده است، چون «جلوه گاه عمومی» بیابد، چه بسا زادگاه جنبشی متفاوت و دگرگون ساز باشد که همه را غافلگیر کند.
ادامه مطلب

شیرین عبادی: از ایرانیان سوئد می خواهم که به کمپانی اریکسون اعتراض کنند

شیرین عبادی حقوقدان و تنها برنده ایرانی جایزه نوبل که در عصر روز دوشنبه ۲۲ نوامبر به دعوت دانشگاه استکهلم و در میان جمع کثیری از ایرانیان و سوئدیهایی که جهت شنیدن سخنرانی او در محل گرد آمده بودند سخن می گفت کمپانی سوئدی اریکسون را متهم کرد که تجهیزات و نرم افزارهای پیشرفته جهت کنترل اس ام اس و مکالمات تلفن موبالی را در اختیار حکومت ایران قرار داده است.
خانم عبادی همچنین از ایرانیان سوئد درخواست کرد که با ارسال ئی میل به کمپانی اریکسون نسبت به کمهای این کمپانی سوئد به جمهوری اسلامی اعتراض کنند: “من از شما ایرانیان سوئد خواهش می‌کنم به شرکت اریکسون ای‌میل بفرستید و اعتراض کنید. بگویید چرا نرم‌افزارهایی به دولت ایران می‌فروشید که به کمک آن مردم را کنترل کنند.”
خانم عبادی اضافه کرد که کمپانی اریکسون با این عمل خود به حکومتی یاری می رساند که در کنار دیکتاتوریهایی مانند اریتره و کره شمالی در قعر جدول حکومتهای ناقض حقوق بشر قرار دارد. وی همچنین دولتهای غربی را از انجام هر گونه معامله ای با حکومت ایران برحذر داشت و چنین کمکهایی را منتهی به سرکوب و سانسور مردم ایران دانست.
شیرین عبادی همچنین از مدیران ماهواره “یوتل ست” بواسطه قطع برنامه های دو شبکه خبررسانی “بی بی سی” و “صدای آمریکا” از این ماهواره انتقاد کرد و آن را همکاری با حکومت ایران در زمینه سانسور دانست.
اشاره کنیم که بدنبال این اقدام ماهواره “یوتل سات” برخی از ایرانیان نیز از طریق جوامع مجازی اینترنتی اعلام نموده اند که در اعتراض به این اقدام ماهواره “یوتل سات” دیگر تلویزیونهای موجود در این ماهواره را تحریم خواند نمود و از تنظیم تلویزیونهای موجود در این ماهواره در گیرنده های خود خودداری خواهند ورزید.
ادامه مطلب

۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

اقدام مجدد نیروهای امنیتی نسبت به حصر منزل مهدی کروبی در آستانه اعیاد اسلامی

سحام نیوز: نیروهای امنیتی طی هفته گذشته و نیز به صورت مجدد از امروز با استقرار در درب منزل مهدی کروبی، از ورود افراد به منزل ایشان جلوگیری بعمل آوردند. به گزارش خبرنگار سحام نیوز ماموران امنیتی همانند عید فطر؛ از روز عید قربان تا صبح روز گذشته و نیز از امروز به طور مجدد از ملاقات دوستان و آشنایان با آقای کروبی جهت دید و بازدید اعیاد اسلامی، ممانعت بعمل آوردند.
این اقدام در حالی صورت می گیرد که طی چند ماه اخیر این نیروها با استقرار درب منزل مهدی کروبی با برخی ملاقات کنندگان و میهمان ایشان ازجمله خانواده های سرداران شهید باکری و همت درگیری هایی را داشته اند و نیز از ورود برخی چهره های سرشناس مذهبی همچون آیت الله بیات زنجانی جلوگیری بعمل آورده اند.
ادامه مطلب

اژه ای موسوی را تهدید کرد!!!

دادستان کل کشور: تکرار افعال مجرمانه پرونده میرحسین موسوی را سنگین می کند

دادستان کل کشور در واکنش به بیانیه اخیر میر حسین موسوی پیرامون روز دانشجو و ۱۶ آذر، ادعا کرد "این بیانیه به نوعی پافشاری بر مواضع قبلی بوده است" و هشدار داد "با تکرار افعال مجرمانه بر پرونده وی افزوده می شود و اگر به این اقدامات ادامه دهد با او برخورد می شود."

به گزارش مهر، غلامحسین محسنی اژه ای، دوشنبه اول آذرماه در چهارمین نشست سخنگوی قوه قضائیه با خبرنگاران، از احتمال برخورد با میرحسین موسوی، آخرین وضعیت پرونده دو تبعه آلمانی، پاسخ به موارد مطرح شده از سوی مهدی هاشمی، دستگیری شصت نفر از عوامل راه اندازی سایتهای مستهجن و همچنین صدور حکم مجرمیت عباس پالیزدار خبر داد.

بر اساس این گزارش، اژه ای در مورد شکایت شخصی به نام محمدی که در حین مرخصی از زندان از ایران به آمریکا گریخته و بر علیه روزنامه کیهان به دادگاه آمریکا شکایت کرده است گفت: شکایت وجهه قانونی دارد و هر کس می تواند شکایت کند ولی مهم مرجع رسیدگی به شکایت است.


شناسایی و دستگیری شصت نفر از عوامل راه اندازی سایتهای مستهجن

محسنی اژه ای در مورد اقدامات دستگاه قضا در مبارزه با سایتهای مستهجن گفت: قوه قضائیه برخی از افرادی را که اقدام به راه اندازی سایتهای مستهجن کرده اند به صورت انفرادی محکوم و تحت پیگیرد قانونی قرار داده است ولی یک گروه شصت نفره که به صورت شبکه ای سایتهای مستهجن را در کشور مدیریت می کردند توسط اطلاعات سپاه پاسداران شناسایی شده اند.

وی افزود: چون این تخلف در استانهای مشهد، فارس، تبریز ، اصفهان، ساری و مازندران به وقوع پیوسته است به پیشنهاد دادستانهای استانها و تایید دیوان عالی قرار شد رسیدگی به این پرونده در دادستانی کشور انجام شود که هنوز قرار محکومیت صادر نشده و به زودی این دادگاه برگزار می شود.


دو تبعه آلمانی تا تکمیل پرونده بازداشت می مانند


سخنگوی قوه قضائیه در مورد ادامه رسیدگی به پرونده دو تبعه آلمانی (مصاحبه کنندگان با فرزند سکینه آشتیانی) و تاثیر دیدار وزیر خارجه آلمان با همتای ایرانی خود گفت: پرونده دو تبعه آلمانی باید مراحل قضایی خود را طی کند و اگر قاضی تشخیص داد که آزادی متهم منجر به تبانی، امحای آثار جرم یا فرار نمی شود می تواند قرار آزادی متهمین را صادر کند که هنوز دادسرا به این نتیجه نرسیده است.


احضار حقوقی کارکنان توسط دستگاه مربوطه بدون مجوز قضایی تخلف است

اژه ای در پاسخ به این پرسش که شهرداری تهران در ساختمان شهید سلیمانی مرکز حراست ایجاد کرده و از کارکنان شهرداری بازجویی می کند گفت: احضار حقوقی کارکنان توسط دستگاه مربوطه بدون مجوز قضایی تخلف است ولی حراست هر دستگاهی می تواند کارکنان خود را دعوت کرده و در چارچوب وظایف حراستی از آنها توضیح بخواهد ولی اینکه در این ساختمان کسی را بازداشت کنند غیر قانونی است چون بازداشتگاههای موقت توسط سازمان زندانها و دستگاه قضائی معرفی می شوند.

لایحه جرم سیاسی به زودی به مجلس می رود

وی در مورد آخرین وضعیت تدوین و تصویب لایحه جرم سیاسی گفت: تدوین لایحه جرم سیاسی همچنان در معاونت حقوقی قوه قضائیه با استفاده از اساتید دانشگاهها در حال تهیه و تنظیم است و به زودی به مجلس می رود.


پاسخ به ابهامات مطرح شده از سوی مهدی هاشمی

سخنگوی قوه قضائیه در پاسخ به پرسشی مبنی بر ابهامات مورد نظر مهدی هاشمی رفسنجانی که در نامه‌ای خطاب به دادستان کل کشور فرستاده است گفت: درباره این نامه باید بگویم یک نامه بدون امضا برای من آمده است که پایین آن اسم مهدی هاشمی نوشته شده ولی هیچ امضایی ندارد. در واقع نامه‌ای که به دست من رسیده با نامه‌ای که در برخی از سایت‌ها دیدم در برخی از عبارات‌ تفاوتهایی دارد.


نامه مهدی هاشمی را یکی از بستگانش نوشته است

دادستان کل کشور در مورد اظهارات مهدی هاشمی در این نامه که گفته است احضاریه دادگاه در سربرگ نبوده و امضا نداشته است گفت: احضاریه دارای سربرگ بوده و در تاریخ 88.12.12 صادر شده است و در تاریخ 88.12.15 توسط مامور ابلاغ به آدرس مندرج در پرونده ابلاغ شده و در تاریخ 88.12.18 آقای طباطبایی وکیل آقای هاشمی به دادگاه مراجعه کرده و احضاریه را دریافت کرده است.

محسنی اژه ای با نشان دادن نامه احضار مهدی هاشمی به خبرنگاران گفت: کپی نامه را از دادستان تهران گرفتم و ملاحظه می‌کنید که تمام جزئیات لازم از جمله اسم مهدی هاشمی، نام پدر و آدرس به درستی قید شده است.

وی افزود: هاشمی هم مثل هر متهم دیگری اتهاماتی دارد و اگر وارد ایران شود به آن رسیدگی می شود. ضمن اینکه نوشتن نامه به دادستان کشور امری طبیعی است با این حال فکر می کنم این نامه را یکی از بستگانش نوشته است.


حکم مجرمیت پالیزدار صادر شده است

وی در پاسخ به پرسشی در مورد وضعیت پرونده عباس پالیزدار افزود: پرونده آقای پالیزدار مراحل دادرسی خود را طی کرده، قرار مجرمیت هم صادر شده و توسط دادگاه بدوی و تجدیدنظر هم تایید شده است.

سخنگوی قوه قضائیه افزود: اگر پالیزدار در حین آزادی یا مرخصی دوباره عمل مجرمانه انجام دهد و تهمت بزند به لحاظ سابقه به اشد مجازات محکوم می شود.

محسنی اژه ای اظهار داشت: به تمامی مواردی که پالیزدار به دستگاه قضا ارائه کرده و مدعی تخلف برخی مسئولان شده است یک به یک رسیدگی شده است.

عباس پالیزدار سال ٨٧ طی چندین سخنرانی در دانشگاههای مختلف، برخی مقامات سیاسی و مذهبی جمهوری اسلامی را به فساد مالی و اقتصادی متهم کرده بود، که بلافاصله بازداشت گردید.


تکرار افعال مجرمانه پرونده میرحسین موسوی را سنگین می کند

دادستان کل کشور در مورد بیانیه جدید میرحسین موسوی به مناسبت روز دانشجو که به زعم وی "نوعی پافشاری بر مواضع قبلی خود بوده است" گفت: با تکرار افعال مجرمانه بر پرونده وی افزوده می شود و اگر به این اقدامات ادامه دهد با او برخورد می شود.

میرحسین موسوی در بیانیه اخیر خود به مناسبت روز دانشجو، در تحلیل شرایط کنونی نوشته بود: "مستبدان روز به‌‌‌‌روز تنهاتر می‌شوند و به همه چیز و همه‌کس گمان بد می‌برند. بدتر آن‌که منافع خود را مساوی با منافع ملت می‌‌گیرند و ناچار به سلاح‌داران تکیه می‌کنند."
ادامه مطلب

نوشته اي از تاج زاده تقدیم به شهدای ۸۸ ایران سبز که قربانی تمامیت‌خواهی جناح حاکم شدند - pdf

مقدمه

اندیشه و عملکرد هر فرد، گروه و جناح سیاسی را می‌توان از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار داد. معمول‌‌ترین روش، سنجش دیدگاه و رضایت شهروندان درباره رفتار و گفتار بازیگران عرصه سیاست است که از طریق نظرسنجی‌ها یا میزان آرای کسب شده در انتخابات آزاد و منصفانه مشخص می‌شود. شیوه دیگر بررسی شعارها و وعده‌های دوران تبلیغات انتخاباتی نامزدها و مقایسه‌ آن‌ها با عملکرد گروه پیروز است که می‌تواند صداقت یا تظاهر نامزدها و واقع‌بینانه‌ یا رویایی بودن شعارهای‌ آنان را نشان دهد. اما من در این مقاله قصد دارم از منظر دیگری به ارزیابی رفتار و گفتار جناح حاکم بپردازم و می‌کوشم معیارهایی پیشنهاد دهم که صرفاً به کار بررسی عملکرد جناح مذکور نیاید، بلکه با مراجعه به آن، بتوان مواضع و عملکرد همه اشخاص،‌ احزاب و جناح‌ها، از جمله رهبران و فعالان جنبش سبز را بررسی کرد. البته همان گونه که ملاحظه خواهد شد، خود آن معیارها را درباره جناح حاکم شرح و بسط داده‌ام. ملاک‌های مورد نظر من عبارتند از:

الف) میزان سازگاری گفتار یک جناح با رفتار آن
ب) انسجام منطقی دیدگاه‌ها و مواضع
ج) مغالطه‌‌های سیاسی بازیگران عرصه سیاست
د) یگانگی یا دوگانی معیارها (استانداردهای دوگانه)
ه) گفتمان زنده و گفتمان شکست خورده سیاسیون

در این مقاله قصد ندارم از تحقق یا عدم تحقق وعده‌ها و شعارهای انتخاباتی و نیز میزان رضایت یا نارضایتی قشرهای مختلف از عملکرد جناح حاکم سخن بگویم. چرا که مقصود من فراتر از نقد جناح مذکور، ارائه معیارهایی است که بی‌توجهی به آن‌ها موجب آسیب‌پذیری عرصه سیاست‌ورزی در ایران می‌شود. به همین دلیل سپاسگزار خواهم شد صاحب‌نظران، ملاک‌های پیشنهادی من و نیز مصادیق آن‌ها را نقد، اصلاح و تکمیل کنند تا چارچوب مناسبی برای ارزیابی دیدگاه و عملکرد فعالان سیاسی فراهم شود. بحث درباره این معیارها می‌تواند همة بازیگران عرصه سیاست، از جمله خود ما، کمک کند تا مسئولانه‌تر عمل نماییم و دچار تناقض در گفتار و نظر، عدم انسجام درونی دیدگاه‌‌ها، استنتاج‌های نادرست سیاسی، دوگانگی معیارها و سایر ضعف‌ها و خطاهایی که در جریان کشمکش با رقبا معمولاً آن‌ها را یا فراموش می‌کنیم یا بنا به عادت دیرینه با «فرافکنی» انکارشان می‌کنیم و یا اساساً مانع طرح آن‌ها می‌شویم، با این استدلال (و در واقع با این بهانه) که «نقد درونی» موجب سوءاستفاده رقیب در این برهه حساس می‌شود. به این ترتیب از شناخت نقاط ضعف و در نتیجه راه‌حل‌های مطلوب باز می‌مانیم و در نهایت به تکرار گذشته می‌پردازیم یا به انحراف می‌رویم یا در بهترین حالت سرعت پیشرفت ما کُند می شود، زیرا تجربیات ما انباشت نمی‌شود.

متن کامل مقاله «مغالطه هاي سياسي»
جهت دريافت
(فايل pdf) بر روي تصوير زير كليك نماييد
حجم فايل جهت دانلود 298 كيلوبايت
ادامه مطلب

۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

فتنه از دیدگاه قرآن

چکیده : اگر کسی شرایطی را فتنه بداند به هیچکدام از طرفین نباید خدمت کند. یعنی نمی تواند برای یک طرف ماجرا سینه بزند، بلکه باید کنار بکشد و یا تقیه کند. همچنین بر این اساس، یک طرف نمی تواند خود را پیروز میدان و طرف دیگر را شکست خورده بداند. / دوران فتنه، دوران تاریکیست. فضا خاکستری و مه آلود است. ظالم و مظلوم برای خیلی ها نامعلومند. به باطل لباس حق می پوشانند و حق را باطل جلوه می دهند. در این گرگ و میش فقط باید از قرآن کمک گرفت و نه از هیچ چیز دیگری. تنها راه نجات، آگاهی منبعث از قرآن، عزت منبعث از قرآن، بصیرت نشات گرفته از قرآن، تفکر متکی بر قرآن، تلاش و کوشش الهام گرفته از قرآن و به کارگیری صبر و استقامت توصیه شده در قرآن است.

معصومه ابتکار
بعضی واژه ها با گذر زمان معنی و مفهوم جدیدی متناسب با تغییرات و تحولات اجتماعی و سیاسی می یابند. زبان شناسان می گویند سیالیت زبان و ادبیات در بخشی مدیون سیالیت مفهوم واژه هاست که با تغییر شرایط، مفهوم و گاه مصادیق مورد استناد آنها تفاوت می یابد.
در مروری بر ادبیات معاصر جامعه به راحتی می توان به این قبیل واژگان رسید. از جمله واژه «فتنه» که چندیست بسیار تکرار می شود. تعریف فتنه چیست؟ مفهوم لغوی فتنه امتحان در شرایطی است که حق و باطل در هم آمیخته شده و فضا چون زمان گرگ و میش، غیرقابل تشخیص است. در این زمینه به آیاتی از قرآن کریم و دو روایت اشاره می کنم که البته ممکن است با تعابیر و برداشت های رایج و حاکم سازگار نباشد.
کلمه فتنه در قرآن کریم ۲۲ بار و اشکال مختلف آن ۱۱ بار و البته با تعابیر گوناگون آمده است. مثلا آیه ۲۸ سوره انفال می فرماید: اموال و اولاد شما وسیله آزمایش است.
اما آیه ۴۸ سوره توبه می فرماید: لَقَدِ ابْتَغَوُاْ الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَقَلَّبُواْ لَکَ الأُمُورَ حَتَّى جَاء الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللّهِ وَهُمْ کَارِهُونَ – در حقیقت پیش از این نیز در صدد فتنه جویی برآمدند و کارها را بر تو وارونه ساختند تا حق آمد و امر خدا آشکار شد در حالی که آنان ناخشنود بودند.
و حالا روایات:
«کن فی الفتنه کابن اللبون لاظهر فیرکب و لاضرع فیحلب» – در زمان فتنه، مانند بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند. (امام علی (ع)/ نهج البلاغه/ حکمت اول)
براساس این روایت، اگر کسی شرایطی را فتنه بداند به هیچکدام از طرفین نباید خدمت کند. یعنی نمی تواند برای یک طرف ماجرا سینه بزند، بلکه باید کنار بکشد و یا تقیه کند. همچنین بر این اساس، یک طرف نمی تواند خود را پیروز میدان و طرف دیگر را شکست خورده بداند.
البته اینکه چه عواملی باعث غبارآلود شدن فضا می شود خود داستانی دارد که مجال دیگری می طلبد.
«فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن» – وقتى دستتان از همه جا کوتاه مى شود و فتنه ها شما را فرا مى گیرد و در حیرت مى مانید، به قرآن تمسک جویید تا شما را نجات دهد ( بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۱۷)
قرآن، پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) همه را در زمان فتنه به خواندن قرآن و تأمل و تدبر در آن توصیه می کنند که:
أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا (سوره محمد / آیه ۲۴)
دوران فتنه، دوران تاریکیست. فضا خاکستری و مه آلود است. ظالم و مظلوم برای خیلی ها نامعلومند. به باطل لباس حق می پوشانند و حق را باطل جلوه می دهند. در این گرگ و میش فقط باید از قرآن کمک گرفت و نه از هیچ چیز دیگری. تنها راه نجات، آگاهی منبعث از قرآن، عزت منبعث از قرآن، بصیرت نشات گرفته از قرآن، تفکر متکی بر قرآن، تلاش و کوشش الهام گرفته از قرآن و به کارگیری صبر و استقامت توصیه شده در قرآن است… یعنی عشق و ایمانی که در شب تاریک و ظلمانی فتنه، راه روشن امید را نمایان می کند.
وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ – و حق را به باطل درنیامیزید و حقیقت را با آنکه خود مى‏دانید کتمان نکنید (سوره بقره / آیه ۴۲)
ادامه مطلب

پنجمين شماره روزنامه "اعتمادملي">>جنبش سبز چه می خواهد؟

پنجمين شماره روزنامه "اعتمادملي" مورخه شنبه 01 آذر ماه 89 جهت چاپ و تكثير بر روي پيشخوان سايت «تحول سبز» قرار گرفت. دانستن حق مردم است، و اكنون همت يكايك ما را براي رساندن حتي يك نسخه از آن به دست مشتاقان طلب ميكند:

در نقاله نخست تحت عنوان «جنبش سبز چه می‌خواهد؟» آمده است:

مردمی که به امید اصلاح امور و آرزوی تغییر وضعیتشان در انتخابات شرکت کردند، انقلاب اسلامی را به خوبی جلوی چشمشان داشتند. برای همین بود که مردم با همه تجربیاتی که از انتخابات کم‎حاصل گذشته داشتند، باز هم انتخابات را به‎عنوان راه اصلاح برگزیدند.

چیزی که مردم را از حاصل انقلاب ۵۷ دلسرد کرده بود، به انحراف کشیده شدن آرمان‎ها و آرزوهایشان بود. اما چرا آن آرمان‎ها و آروزهایی که برایش سال‎ها مبارزه کردند و هزینه دادند به این راحتی منحرف شد؟ درباره به انحراف کشیده‎شدن انقلاب‎ها سخن بسیار است، اما شاید یک دلیل عمده انقلاب ما را به انحراف و برخی را به فساد کشاند و آن اینکه قبل از انقلاب اسلامی کمتر در مورد نوع حکومت حرفی زده شد و همه خواستار رفتن شاه بودند. حتی در آن روزهای آخر هم، امام خمینی در پاریس در مورد نوع حکومت بحث جمهوری اسلامی را مطرح کرد و گفت «جمهوری مثل همه جمهوری‎ها». اما بسیاری، از ماهیت حکومتی به نام جمهوری اسلامی در ابهام بودند. همه عدالت و رفع فساد و فقر و تبعیض، و استقلال کشور را می‎خواستند اما در چه قالبی؟

شاید همین تجربه باعث شده که در جریان اعتراضات مردمی اخیر، بعضی‎ها بپرسند، آخر چه می‎شود؟ و یا اگر این ها بروند چه کسی قرار است بیاید؟ یا اگر بعدی از این ها هم بدتر باشد چه؟ این سئوال ها طوری مطرح می شود که گویی قرار است انقلابی چون انقلاب ۵۷ رخ دهد! یا قرار است، گروهی ایدئولوژیک بر سر کار بیایند که شاید بهتر یا بدتر از این‎ها باشند! اما تفاوت جنبش سبز با بسیاری حرکات دیگر این است که گروه‎های مختلف از غنی تا فقیر را در خود جای داده است. فقیری که از سر فقر به وضعیت موجود معترض است و می‎داند که استبداد و قدرت مطلقه، سد راه توسعه اقتصادی و رفع فساد است، خوب می‎داند که شاید تفاوت‎هایی با همرزم دیگرش داشته باشد، اما راه رسیدن همه آنها به هدف‎هایشان با اولویت‎های متفاوت، رفع استبداد و رسیدن به دموکراسی است.

این دموکراسی قرار نبود که از راه انقلاب به دست آید، اما در شرایط فعلی حرفی از انتخابات هم نمی‌توان زد؛ چه آنکه تصور باطلی است که امید به برگزاری انتخاباتی آزاد از سوی نظام، در شرایط عادی را داشته باشیم.

آنچه که کمتر می‌توان در آن شک داشت این است که هدف جنبش سبز، رسیدن به آرمان هایی که در انقلاب اسلامی مطرح شد و مغفول مانده، یعنی آزادی، اجرای قانون و رفع تبعیض و فساد است، عاری از نهادهای خودمختار و غیرپاسخگو. در این جمهوری نه قرار است شخصی در راس قرار گیرد که کنار رفتنش از قدرت غیرممکن باشد و نه قرار است که تفکر گروهی خاص به جامعه القاء شود، بلکه با انتخاب آزادِ مردم، گروهی اداره امور کشور را با نظارت پارلمانی که با رای مستقیم مردم تشکیل شده، برای مدتی محدود در دست می‌گیرد و با رای مردم هم کنار می‌رود.

شاید صحبت از نحوه رسیدن به این آرمان که در بسیاری از کشورهای جهان پس از سالها تلاش برای آزادی، نتیجه داده است، سخت باشد اما شکی نیست که نظام در صورت سکوت مردم، نه تنها عرصه را برای گروهای مختلف باز نمی کند، بلکه روز‎به‎روز به سمت خودمحوری که نتیجه‌اش فساد بیشتر است هم پیش می‌رود.

خواسته جنبش در این حرکت، رسیدن به دموکراسی است، با روش های دموکراتیک همچون تجمع‌های مسالمت‌آمیز و آرام و درخواست تغییر در قانون اساسی و برگزاری انتخابات واقعا آزاد بدون دخالت نهادهای خودمختار همچون شورای نگهبان و ارگان‎های نظامی.

شکی نیست که راه آسانی در پیش نیست، اما شاید بیش از صد سال تلاش مردم ایران برای رسیدن به عدالت و آزادی، تازه در حال نتیجه دادن است و فرصتی به دست آمده که شاید تا مدت‎ها قابل تکرار نباشد. همه این بازداشت ها و برخوردها و نظامی شدن شهرها، ناشی از قدرت جریان حاکم نیست بلکه ضعف حاکمان در مدیریت مطالبات مردم را نشان می‌دهد که پس از چندین سال و به بهانه انتخابات سر باز زده و به زور سرنیزه هم فرو نمی‌نشیند و به هر بهانه‌ای خود را بروز می‌دهد.

براي دریافت فايل pdf روي تصوير زير كليك كنيد
پی دی اف (452 کیلو بایت)

لينك كمكي دانلود مستقيم pdf: "اينجا"
لينك دانلود مستقيم فايل تصويري jpg: "اينجا" حجم 274 كيلوبايت
ادامه مطلب

۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

چهارمین شماره اعتماد ملی>>سازمان ملل ايران را به نقض حقوق بشر محكوم كرد

چهارمين شماره روزنامه "اعتمادملي" مورخه شنبه 29 آبان ماه 89 جهت چاپ و تكثير بر روي پيشخوان سايت «تحول سبز» قرار گرفت. دانستن حق مردم است، و اكنون همت يكايك ما را براي رساندن حتي يك نسخه از آن به دست مشتاقان طلب ميكند:

(توجه: نسخه pdf اين شماره اعتماد ملي فقط در ورژن هاي جديد [7 به بالا] آكروبات ريدر قابل باز شدن است)
براي دریافت فايل pdf روي تصوير زير كليك كنيد
پی دی اف (321 کیلو بایت)

لينك كمكي دانلود مستقيم pdf: "اينجا"


لينك دانلود مستقيم فايل تصويري jpg: "اينجا" حجم 365 كيلوبايت
ادامه مطلب

ویژه نامه روزنامه کلمه>>پیام میرحسین به مناسبت ماه آذر ماه دانشجو

ويژه نامه دو صفحه اي روزنامه كلمه مورخه شنبه 29 آبان ماه 89 با اختصاص به پيام میرحسین موسوی به دانشجويان در آستانه آغاز ماه دانشجو(آذر ماه)، جهت چاپ و تكثير بر روي پيشخوان سايت كلمه قرار گرفت. دانستن حق مردم است، و اكنون همت يكايك ما را براي رساندن حتي يك نسخه از آن به دست مشتاقان طلب ميكند:


براي دریافت فايل pdf روي تصوير زير كليك كنيد
پی دی اف (170 کیلو بایت)
لينك كمكي دانلود مستقيم pdf: "اينجا"
لينك دانلود مستقيم فايل تصويري jpg: صفحه اولصفحه دوم
ادامه مطلب

پیام میرحسین موسوی به مناسبت آذر، ماه دانشجو:شکست وجود ندارد -ماهمه با هم هستیم

سم الله الرحمن الرحیم
دانشجویان همراه جنبش سبز،
دوستان جوان و پرمهر و شجاع هموطن،
سلام و درود بر شما باد
در آستانه ماه آذر -ماه دانشجو- در یادآوری ایستادگی ها و مبارزات شما برای پاسداری از حقوق ملت ایران و حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، لازم دیدم چند کلمه از باب قدردانی و احترام برای شما عزیزان بنویسم، به ویژه آنکه امکان دیدار مستقیم با شما کم شده است.
در دوسال اخیر، در ملاقات هایی که با شما داشته ام و یا در نامه ها و یادداشت هایی که فرستاده اید، همواره شاهد دغدغه های شما درباره آینده ایران عزیز و جنبش سبز آزادیخواهانه مردم ایران بوده ام. و البته از شما نیز جز این انتظار نیست، چرا که در سرزمین ما، دانشجو همواره ی تاریخ دیده بان بیدار مخاطراتی بوده است که جامعه ایرانی را تهدید می کرده است و در این راه خود نیز، به گواهی تاریخ، از خطرهای بزرگ در راه دفاع از مردم و ملت استقبال کرده است. و مگر نه این است که ۱۶ آذرماه هرسال یادآور حادثه تلخی است که در آن، دانشجویان هوشیار و پیشتاز این دیار، که در برابر استبداد داخلی و استعمار خارجی حامی آن دهان به اعتراض گشوده بودند، به خاک و خون کشیده شدند؟ در آن روز مستبدان و خودکامگان تصور می کردند که بعد از آن سرکوب و کشتار، دهان انتقاد و اعتراض برای همیشه بسته خواهد ماند؛ خطایی که همه کسانی که به پیروزی برپایه ارعاب تکیه می کنند مرتکب می شوند، و چه بد تکیه گاهی است ابزارسرکوب برای بقای چند روز بیشتر.
مستبدان روز به روز تنهاتر می شوند | مستبدان زمانی بیدار میشوند که بسیار دیر است
مستبدان نمی دانند که به کارگیری زر و زور و تزویر، فاصله مردم را با آنها بیشتر می کند، وآنها را به کنج خلوتکده تخیلی به ظاهر امنی می راند که توسط مداحان و ثناگویان منفعت جوی و دشمن مردم طراحی و اجرا شده است، تا بلکه تألم ناشی از از دست دادن پشتوانه مردم را از یاد ببرند.
مستبدان، روز به روز تنهاتر می شوند و به همه چیز و همه کس گمان بد می برند، دوستان دیروزشان را از خود می رانند، و هر انتقاد و نصیحتی را توطئه ای برای نابودی خویش می پندارند. و بدتر آنکه منافع خودشان را مساوی با منافع ملی می گیرند و در چنین وضعی ناچار به سلاح داران تکیه می کنند، و به دنبال کسانی می گردند که چشم و گوش بسته از آنها فرمان برند و سایه شک و تردید نسبت به افکار و اعمال آنها را حتی برای لحظه ای از دل نگذرانند.
مستبدان در دایره تنگی که برای خود فراهم کرده اند، آنقدر گرد خویش می چرخند که از شنیدن همهمه سقوط کاخ خودکامگی و خودرایی باز می مانند و زمانی بیدار می شوند که بسیار دیر است برای بازگشت به آغوش مردم.
طایفه طایفه کردن و تحقیر مردم، روش مشترک مستبدان و فرعونیان | رنگ قدسی بخشیدن به قدرت بدترین جنبه جباریت است | عده ای خود را برتر از قانون و مستغنی از آرا و نظرات مردم می دانند | دزدها و دیکتاتورها از قانون بدشان می آید
آنان نمی دانند که دهان و گوش و چشمان مردمان را شاید بتوان از گفتن و شنیدن و دیدن بازداشت، اما اندیشیدن موهبتی الهی است که دروازه های خلوتگاه آن به روی زورمندان بسته است. راز این همه احساس خطر از دانش و دانشجو و دانشمند، این همه اضطراب از آزادی چرخش اطلاعات، این همه ترس از رسانه های آزاد، این همه واهمه از تجمع حتی آرام و مسالمت جویانه منتقدان و معترضان، و نیز این همه تلاش برای بیگانه نمایی دوستان مردم و انقلاب، و روند مستمر پایان ناپذیر ناخودی کردن فرزندان ایران، این همه هراس از هرآنچه با عقلانیت جمعی پیوند دارد و این همه پرهیز از هر آنچه با برنامه ریزی و مدیریت دانش محور مرتبط است آیا درهمین نیست؟ و سرانجام، مستبدین در جهت کسب پیروزی با حاکمیت ترس، از همان روشی استفاده می کنند که فرعون و همه فرعونیان بهره بردند. طایفه طایفه کردن مردم «با خودی و غیرخودی کردن ملت» و قرار دادن مردم در مقابل هم، تحقیر مردم با گوساله و بزغاله و خس و خاشاک نامیدن برای واداشتن آنها به کرنش، و سرانجام رنگ قدسی بخشیدن به قدرت، که «انا ربکم الاعلی». و این آخری به گواهی تاریخ بدترین جنبه جباریت است. یعنی واجب است که اطاعت کنید و سوال نکنید و ما برتر از آن هستیم که مورد سوال قرار گیریم. آیا قانون گریزیهای گسترده و حساسیت در برابر خواست بازگشت بدون تنازل به قانون اساسی وعدم تمکین در مقابل رای مردم و گریز از انتخابات های آزاد و رقابتی غیرگزینشی و بستن روزنامه ها جز این معنی می دهد که عده ای خود را برتر از قانون و مستغنی از آرا و نظرات مردم می دانند؟
مگر امام رحمت الله علیه در سال ۵۹ نگفت «همه روی قانون عمل بکنند. این قانونی که ملت برایش رای داده است. همین رای نداده است که توی طاقچه بگذارید و کاری به آن نداشته باشید. بروید مشغول کار خودتان بشوید.»
ودر سال ۶۰ نیز فرمودند:
«البته دزدها از قانون بدشان میاید و دیکتاتورها هم از قانون بدشان می آید»
وهم ایشان بودند که در جواب نامه صریح نمایندگان مجلس در مورد انحراف نظام از حدود قانون اساسی گفتند که همه باید به قانون برگردیم.
اقتصاد بیمار، سیاست های من در آوردی و فساد عمیق | کجا رفت وعده نفت بر سرسفره ها و قول برخورد با مفسدین؟ | محکومیت بخشنامه ای و آمرانه جنبش سبز و سه میلیون دانشجوی آگاه
۱- چنین است دوستان عزیز که امروز، به واسطه به کارگیری شیوه غلط خریدن فرصت های زودگذر از طریق ایجاد بحران های پیاپی، هزینه های سنگینی بر مردم ما تحمیل می شود، تا با تمسک به شیوه از پیش شکست خورده فرار به جلو، تحکیم مناسبات فرقه ای با الگوی «اطاعت محض یا اخراج»، برانگیختن کینه های ناشی از شکاف عمیق تر شده میان فقرا و اغنیا، این قدرت چندروزه چند روزی بیشتر در دست قدرتمندان باقی بماند.
روندی که می بایست در بستر اعتمادسازی گسترده مردم -مردمی که به دولتمردان به دلیل انتخابات پر از تخلف و تقلب و دستکاری رایانه ای آرا بدبین شده بودند- و با تکیه بر خرد جمعی واستفاده از صاحبنظران خداترس و بیطرف صورت می گرفت، اینک جراحی دردناکی نامیده می شود که جان اقتصاد بیمار ناشی از سیاستهای من در آوردی و فساد عمیق را بیش از پیش در مخاطره قرار داده است. همه جا صحبت از فشارهای طاقت فرسا بر خانواده هایی است که این روزها بیش از هر زمان دیگر با فقر و نداری دست و پنجه نرم می کنند.
صاحب منصبان نظامی و انتظامی به صراحت از بیمناکی خود نسبت به واکنش های عصبی مردم و خطر سوء استفاده های احتمالی دشمنان خارجی و مخالفان داخلی سخن می گویند.
پرسش بزرگ مردم ما از آنها این است که اگر به راستی بر این حقایق آگاهید و می شنوید نظر کارشناسان را که متفق اند اجرای این طرح به شکلی که شما تهیه کرده و اجرا می کنید جز خسارت های مادی و انسانی و تشدید بی عدالتی، دستاوردی در بر ندارد، چرا این همه اصرار بر چشم بستن به نظرات اقتصاددان های برجسته کشور و نمایندگان مجلس دارید؟ کجا رفت وعده های آموزش مجانی و ایجاد اشتغال و اصل ۴۳ قانون اساسی؟ چرا به مردم نمی گویید با پولی که می خواهید با افزایش قیمتها از جیب مردم بردارید، در غیبت سازمان برنامه و بودجه و تضعیف مجلس و بی خاصیت شدن شوراها و سازمانهای نظارتی، چه می خواهید بکنید؟ آیا سوءاستفاده از نیاز و فقر مردم، با توزیع بخشی از پولی که از دست آنان ربوده اید، می تواند بحرانهای بعدی را کنترل کند؟ کجا رفت وعده نفت بر سرسفره ها و قول برخورد با مفسدین؟ چگونه است که به نجوا و آهسته از سرنوشت سند چشم انداز بیست ساله نام می برید؟ نمی اندیشید که حتی اگر تمام مساجد و تکایا و نهادهای سنتی را آمرانه و بخشنامه ای در خدمت محکومیت جنبش سبز به کار بگیرید، سه میلیون دانشجوی آگاه و فرهیخته می توانند با پراکندن پرسشها و نقدها پل های ارتباطی نیرومندی با همه اقشار مومن و مستضعف برقرار کنند و به آنها ریشه های عقب ماندگی و فقر و سقوط تولید ملی را توضیح دهند؟
راهبرد فرار به جلو و آشوبهای ساختگی | راهپیمایی ۲۵ خرداد را نمی بینند و به تجمع های مهندسی شده دل می بندند | نشانی از بصیرت برای بازگشت به سوی مردم دیده نمی شود
۲- شاید قرار است که به این بهانه، باز هم آب گل آلود شود و کسانی باز هم به جای پاسخگویی، راهبرد فرار به جلو و از بین بردن فرصت ها تا مرز نابودی نظام و ایجاد بحران های شدید در این کشور را دنبال کنند. امروز بیش از همیشه شاهد دشمن دشمن کردن دست اندر کاران، به عنوان جزئی از استراتژی پیروزی از طریق ترساندن هستیم. پیش از این شاهد بوده ایم که به گواه تصاویری که ضبط شده است، مأموران امنیتی و افراد موسوم به لباس شخصی، خودروها و موتورسیکلت ها را می سوزانند، شیشه ها را خرد و ساختمان ها را تخریب می کنند، و با بی شرمی، معترضان را متهم به انجام آن می کنند. آیا برای آنهایی که به راحتی کارناوال راه می اندازند و برای مأموران دولتی کلاه گیس و آرایش ها و لباس های جنس مخالف فراهم می کنند، دشوار است که این بار هم تحت عنوان فتنه سبز یا سرخ یا هر عنوان دیگری، آشوب های ساختگی بر پا کنند و آن را وسیله ای برای فریب افکار عمومی و انحراف نهادهای نظارتی و تسویه حساب های جدید سیاسی قرار دهند؟
متاسفانه تجربه کهریزک و کوی دانشگاه و زیر گرفتن بی پناهان با اتومبیل پلیس و از پل پائین انداختن و سر زندانیان را به چاه توالت فروکردن و خروش مردم را در راهپیمائیهای ۲۵ و۲۸ و۳۰ خرداد و دیگر روزها ندیدن و دل بستن به تجمعهای مهندسی شده و فرمایشی، جلوی روی ماست و نشانی از بصیرت برای بازگشت به سوی مردم دیده نمی شود.
اجرای بدون تنازل قانون اساسی، پرهیز از خشونت و التزام به اخلاق، خط مشی اصولی جنبش سبز | هزینه ناکارآمدی های دولتمردان را مردم کوچه و بازار نباید پرداخت کنند | چهره زندگی را برای مردم زشت تر نکنیم
۳- همراهان جنبش سبز همچنان درخواست اجرای بدون تنازل قانون اساسی، پرهیز از خشونت، التزام به اخلاق و روش های اخلاقی را خط مشی اصولی خود می دانند و با هر کس که به هر عنوان و بهانه آشوب کور بیافریند، مخالفند و آن را به ضرر مصالح و منافع ملی ایرانیان و اهداف جنبش سبز می دانند. باید به دیگران نیز توصیه شود که به سیره عقلا متعهد باشند و اگر تشخیص می دهند حرکتی مخرب است، آن را متوقف کنند.
هزینه ناکارآمدی های دولتمردان را مردم کوچه و بازار نباید پرداخت کنند، و نباید بر زخم های عمیق نابسامانی هایشان نمک پاشید. برعکس، چنانچه این همراه کوچک بارها درخواست کرده ام، باید با دستگیری از کسانی که این روزها بر اثر انبوه مشکلات به زمین می خورند کمک شود تا، به دور از روش هایی که کرامت انسانی آنان را از میان ببرد، به زندگی آبرومندانه شان ادامه دهند. چهره زندگی برای بسیاری از مردم زشت شده است، آن را زشت تر نکنیم، بلکه در حد توانمان، در زیبا کردن آن بکوشیم.
در شرایط اختناق و سرکوب چگونه اعتراض کنیم | آگاهی چشم اسفندیار خودکامگان است | یادمان باشد که برای ما، هدف وسیله را توجیه نمی کند | در این راه شکست نیست، ما همه با هم هستیم
۴- دوستان گرامی، پرسیده اید که این روزها که امکان بیان اعتراض ها و انتقادها به سبب سرکوب های شدید و برخوردهای امنیتی وجود ندارد، همراهان جنبش سبز چه باید بکنند؟ حقیقت این است که پاسخ به این پرسش هم باید محصول عقل جمعی باشد و شایسته است که همه همراهان و علاقه مندان به راه سبز امید در ارائه راهکارهای مناسب مشارکت داشته باشند.
به نظر من، به عنوان یک فرد از این خیل عظیم، «آگاهی چشم اسفندیار خودکامگان است». گسترش آگاهی به دایره کسانی که به فضای مجازی دسترسی ندارند، تماس های چهره به چهره، بالابردن توانمندی ها در تحلیل آنچه پیرامون ما در جریان است، با مطالعه و بحث و گفتگو در جمع های کوچک حقیقی یا مجازی و با توسعه شبکه های اجتماعی که از آسیب فضای امنیتی موجود در امان باشند، آشنایی با تاریخ اسلام و ایران و به ویژه حوادث جنبش های مردم این سرزمین از مشروطه تا کنون، می توانند بخشی از تلاش های ما و نه همه آن باشد.
می توان با معرفی نظری و عملی اسلام رحمانی و تبری از افکار و اعمالی که به نام دین رواج یافته و با سرچشمه های وحیانی و سیره پیشوایان دینی بیگانه است، جلوی نهادینه شدن رفتارهای نابهنجاری را که دولتمردان و صاحب منصبان برای بقای قدرت خود استخدام کرده اند، گرفت.
یادمان باشد که برای ما، هدف وسیله را توجیه نمی کند. یادمان باشد که شعار «دروغ ممنوع» در روزهای پرشکوه پیش از انتخابات، چگونه از جان مردم خسته از دروغ های پیاپی قدرتمندان برخاست و فضای این دیار را فراگرفت. یادمان باشد که تا یکایک ما، خود را از آلودگی ها و نقایص اخلاقی پاک نسازیم، انتظار داشتن جامعه اخلاق بنیادی که در آن همه انسانها بتوانند به قله های شکوفایی انسانی خود برسند، بیهوده است. و یادمان باشد که در این راه، شکست نیست، اما صبر و استقامت فراوان، و عدم ترس از پرونده سازی و سایر اقدامات سرکوبگرانه ضروری است. یادمان نرود که همه باهم می گفتیم نترسید نترسید ما همه با هم هستیم.
زندانیان سیاسی را یاد و به خانواده های آسیب دیدگان رسیدگی کنیم | دانشجویان بزرگترین سرمایه جنبشی که همراهان آن بی شمارند
۵- یاد و یادآوری مبارزان در بند از زن و مرد و آگاه کردن مردم از ایستادگی زندانیان سیاسی و رسیدگی به خانواده های شهدا و آسیب دیدگان جزو وظایف همه ماست. در این میان جا دارد در ماه آذر، «ماه دانشجو»، از دانشجویان در بند یاد شود؛ دانشجویانی که راه سه شهید اهورائی ۱۶ آذر را فراموش نکرده و نشان داده اند که در راه نیل به جامعه ای عادلانه و آزاد و متعلق به همه ایرانیان، از هیچ خطری نمی هراسند و دلیرانه مقاومت می کنند.
و سرانجام آن که چه کسی است که نداند سه میلیون دانشجوی آگاه کشور بزرگترین سرمایه جنبش سبز است؟ جنبشی که همراهان آن بی شمارند و هریک به نوعی رهبر این جریان عظیم مردمی هستند.
ادامه مطلب

۱۳۸۹ آبان ۲۸, جمعه

کلیپ زیبا و جدید از آهنگ 300 گل سرخ


برای دانود روی عکس بالا کلیک کنید
حجم 2 مگابایت
فرمت 3gp
ادامه مطلب

سومين شماره روزنامه اعتمادملي» گراني 29 قلم كالا در آستانه هدفمندي يارانه ها

سومين شماره روزنامه "اعتمادملي" مورخه دوشنبه 24 آبان ماه 89 جهت چاپ و تكثير بر روي پيشخوان سايت «تحول سبز» قرار گرفت. دانستن حق مردم است، و اكنون همت يكايك ما را براي رساندن حتي يك نسخه از آن به دست مشتاقان طلب ميكند:

براي دریافت فايل pdf روي تصوير زير كليك كنيد
پی دی اف (329 کیلو بایت)

لينك كمكي دانلود مستقيم pdf: "اينجا"
لينك دانلود مستقيم فايل تصويري jpg: "اينجا" حجم 298 كيلوبايت
ادامه مطلب

نوري زاد خطاب به رييس قضا: آیا کسی به زیر گوش حضرت شما سیلی پی در پی نواخته است؟

ناب آیت‌الله صادق لاریجانی
ریاست محترم قوه‌ی قضائیه‌ی نظام جمهوری اسلامی ایران

با سلام. چندی پیش طی یک سخنرانی، به نحوه‌ی برخورد خشن پلیس انگلستان با دانشجویان معترض به افزایش شهریه‌ی دانشگاه‌ها، کنایه زدید که: “در کشوری که مدعی حقوق بشر است، با درخواست معقول عده‌ای جوان دانشجو به‌صورتی خشن برخورد و حقوق اولیه‌ی این افراد نقض می‌شود.”‌‌ ‌‌

این سخن شما گرچه مبتدای درستی اختیار کرده، اما به منتهای نامربوطی منجر شده است. حاکمان انگلیس اگر مدعی حقوق بشرند، هرگز ادعای خدا و قرآن و پیامبر و ائمه‌ی معصومین(ع) ندارند. در کشور اسلامی ما، اتفاقاتی رخ داده و می‌دهد که حظ بهره‌مندی از آن را نمی‌چشید، مگر این‌که در متن آن قرار گیرید؛ نمی‌دانم آیا کسی سر عزیزانتان را در چاه مستراح فرو کرده است یا خیر؟ که اگر فرو کرده بود و شما و عزیزتان طعم ناگزیر تنفس و فرو بردن ماکولات موجود در کاسه‌ی مستراح را چشیده بودید، ذره‌ای از مراتب آیت‌اللهی خود را متوجه این‌سوی سرزمین قضایی کشورتان می‌فرمودید.

اما چرا سر ما را در مستراح سلول انفرادی فرو کرده اند؟ تا از ما اقراری بگیرند که بر حقانیت اعتراض ما خط بکشد و پایه های لرزان قدرت حاکمیت را مستحکم کند.

پیشنهاد می‌کنم هروقت جلوی آینه، به زلف مبارکتان شانه زدید و بر خود عطر افشاندید، به سرهای فروشده‌ی عده‌ای از زندانیان سیاسی کشورتان در مستراح سلولشان بیندیشید. نمی‌دانم آیا کسی به زیر گوش حضرت شما سیلی پی در پی نواخته است؟ و با کفش به سینه و پشت نازنین شما کوفته است؟ و با پا به صورت شما لگد زده است؟ و به میان ابروان و چشمان شما تف کرده است؟

با اطمینان می‌گویم اگر ذره‌ای از این‌همه درنده‌خویی [برخی از] ماموران وزارت اطلاعات خودمان را باور می کردید، عطای اعتراض به پلیس انگلستان را به لقایش می‌بخشیدید. نمی‌دانم آیا در ورطه‌ی بی‌کسی و زیر بارش ضربات مشت و لگد، عده‌ای به همسر گرامی شما فحش رکیک و ناسزا گفته‌اند؟ و دختران عفیف شما را به آغوش هرزگی پرتاب کرده‌اند؟ و مادر و خواهر و خویشاوندان پاکدامن شما را به لجن جنسی آلوده‌اند؟ بعید می‌دانم! اما عده‌ای از ماموران وزارت اطلاعات، که نقابی از سربازی امام زمان به صورت بسته‌اند، با ما این کرده‌اند.

پیشنهاد می‌کنم نه نامه‌ی افشاگرانه‌ی حمزه کرمی، و نه نامه‌ی دردمندانه‌ی عبدالله مومنی، که نامه ی حجت‌الاسلام دکتر منتظرقائم را به رهبرمان، مطالعه بفرمائید تا بدانید در فراسوی دستگاه پوک قضایی ما و شما، ماموران وزارت اطلاعات، با چه شیوه‌ها و با چه الفاظی، لباس پیامبر را معنا می‌کنند، و حق مسلمانی و خانواده شهدا را به‌جا می‌آورند، و کرامت انسانی را فهم می‌کنند.

پیشنهاد می‌کنم از این پس، هرگاه اراده فرمودید به زندان ابوغریب و گوانتانامو و رفتار خشن پلیس انگلستان بپردازید تا در سایه‌ی این توسل طنز، بر جنایات جاری خود سرپوش گذارید، نگاهی به صورت خود در آینه، و نگاهی به صورت همسر و دختران و مادر و خواهران خود بیندازید تا بدانید پرتاب یک سخن سست به آن‌سوی مرزها، هرگز بساط لرزان حاکمیت ما را ترمیم نخواهد کرد.

بدینوسیله، من، محمد نوری‌زاد، زندانی شما در زندان اوین، نه به حوزه‌ی رفتار هیولاگون عده‌ای از ماموران وزارت اطلاعات، که به ربودن نام سربازی امام زمان توسط اینان، اعتراض و شکایت دارم. اینان مرا زده‌اند. و به ناموسم ناسزا گفته‌اند. و این‌همه را من در متن پاسخ به پرسش‌های یاوه‌ی بازجویان خود، آورده و ثبت و ضبط کرده‌ام. اگر ذره‌ای انصاف در قله‌ی بلند آیت‌اللهی خود سراغ دارید، به شکایت من، و به شکایت قربانیان خاموش وزارت اطلاعات رسیدگی فرمایید.

در پایان یادآور می‌شوم که؛ راز این که امام علی(ع) از ربوده شدن خلخال از پای آن زن یهودی آنچنان می‌گدازد، هیچ نیست الا تجسم این که حرامیان، خلخال از پای ناموس خودش ربوده‌اند. هرگاه جنایتی را که بر این مردم رفته است باور کردید، قطعا همانند علی(ع)برخواهد خروشید.

بااحترام و ادب – محمد نوری‌زاد
ادامه مطلب

۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه

کروبی خطاب به جنتی: قتل‌های خودسرانه نتیجه‌ی اظهارات شماستکسانی که در مقابل فرزند تروریست تو مقاومت کردند فتنه گر می نامی؟!

خبرنگارسحام نیوز: جناب آقای کروبی ضمن عرض خسته نباشید؛ آقای جنتی در نماز جمعه روز گذشته خود “مرخصی دادن به توطئه گران را مانند مرخصی دادن به سارقان دانست” و از قوه قضائیه در این خصوص گله مندی کرد. آقای جنتی همچنین در بخش دیگری از سخنانش خواستار برخورد شدیدتر این قوه با زندانیان سیاسی شده است. شما تبعات اینگونه سخنان را آنهم از تریبون نماز جمعه چگونه تحلیل می کنید و آیا اینکه در چنین شرایطی این گونه رفتارها می تواند چه تاثیری بر قوه قضائیه و روح قضاوت داشته باشد؟

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای جنتی مواردی را در خطبه های هفته پیش گفتند که باعث شگفتی من شد. وی راوی سخنان نیروهای اطلاعاتی بود که از دستگاه قضایی گله مند بودند. بنده چند نکته در خصوص این سخنان بیان می کنم و آرزومندم که در آینده شاهد اینگونه رفتارها و سخنان نباشیم.

اولین نکته جایگاه روحانیت وعلما است. که در تمام ادوار پناهگاه مردم بودند در مقابل حکومتها. فراوان در تاریخ داریم که علما وقتی از حکومت ناراحت می شدند در خصوص دستگیری و آزار مردم، با حکومت برای آزادی زندانیان وساطت و رایزنی می کردند. همکنون نیز بنا به گفته خانواده زندانیان سیاسی مراجع عظامی همچون آیت الله العظمی وحید خراسانی وعده پیگیری وضعیت زندانیان را به خانواده شان داده اند. من سخنی با ایشان دارم. مگر خودمان در دوران خفقان وقتی عده ای زندانی می شدند و در خطر اعدام بودند به خانه علما و مراجع نمی رفتیم؟ مگر در ماجرای قتل حسن علی منصور خود شما آقایان بست ننشستید که مراجع وساطت کنند که این افراد اعدام نشوند؟ مگر مرحوم آیت الله العظمی حکیم بارها تذکر و وساطت برای زندانیان نمی کرد؟ از جمله آقای کاظم موسوی بجنوردی رهبرحزب ملل اسلامی که محکوم به اعدام شده بود و درخواست عفوی هم نکرده بود، وساطت نکردند؟ که آن حکم اعدام به حبس ابد تبدیل گردید. حالا چه شده که چون حاکمیت از خود ماست باید تشویق کنیم که مردم را بکشند ویا زندان کنند مگرامیرالمومنین کسی را که شمشیر بر فرقش زد سفارش نکرد که او را شکنجه نکنید واگرشهید شدم یک ضربه بیشتر به اونزنید حالا یک حادثه ای پیش آمده و عده ای را گرفته اند. آیا این افرادی را که گرفته اند قاتل امیرالمومنین هستند؟ دست به اسلحه برده اند؟ یک جمعیتی از خود همین نظام آمده اند و گفته اند رای ما چه شد؟آیا جمعی را که دستگیر کرده اید باید با آنان با خشونت رفتار کرد؟ بیایید آمار بگیریم و ببینیم این افرادی که در زندانند چه کسانی هستند؟ این افراد مردم همین کشورند. جزو خانواده شهدا و یا جبهه ای هستند. دانشجو و استاد هستند. شما به جای اینکه بیایید تشویق به رفتارانسانی و اسلامی نمایید، دادگاه ها را توصیه به خشونت می نمایید؟ آقای جنتی آیا از درون خانواده این افراد خبر دارید که چه بر آنان می گذردوچه چهره ای از روحانیت و اسلام در پیش آنها ترسیم خواهد شد؟ وقتی خانواده محمد نوری زاد، زیدآبادی و مومنی – که با همسر برادر شهیدش ازدواج کرده است وبرای اعتراف گیری سرش رادرچاه توالت می کردند- و یا وقتی این حرف ها را خانواده دو شهید مانند طبرزدی وعرب سرخی بشنود چه احساسی به آنها دست می دهد؟

من به خانواده این زندانیان می گویم که به خدا این روحانیت نیست. آقای جنتی سن زیادی از شما گذشته شما پسرتان حسین درزندان بود. می دانید مادر آن فرزند چه احساسی داشته؟

موضوعی را بازگو می کنم که نقد و توصیه به شماست و نه سرزنش. مگر حسین شما زندانی و جزو مجاهدین خلق (منافقین) نبود؟ مگر بعد از زندان در خانه شما نبود؟ مگر همسر و زندگی برایش فراهم نکردید؟ اما وی و همسرش در همان سالهای اولیه انقلاب درخانه تیمی و دردرگیری با نیروهای انقلاب کشته شدند. فرزند ایشان را خود شما گرفتی و بزرگ کردی. مگر کسی به شما خرده گرفت؟ من قصد سرزنش ندارم اما می خواهم حس و حال پدر بودن را برایتان زنده کنم. می خواهم بدانید احساس خانواده زندانی از هرمسلک ، مسلمان و غیرمسلمان،سنی و درویش و غیره چه می تواند باشد. یکی از بزرگان از قول آیت الله طاهری نقل می کرد که اختلاف جنتی با من به خاطر ندادن ملاقات از طرف من به فرزند منافقش حسین بود. آقای جنتی شما فکر کن خانواده حسین مرعشی، عیسی سحر خیز، مهدی خزعلی، محمد داوری که از خانواده جانبازان و شهدا هستند و نیز نسرین ستوده که بنا به قول همسرش که وی را در دیدار اخیر نشناخته بود، چه سختی هایی را تحمل می کنند؟ آقای جنتی صحبت های من و شما که روحانی هستیم از دیدگاه مردم به حساب شخص گذاشته نمی شود بلکه به حساب روحانیتی که بیش از هزار سال خدمت کرده و از حقوق مردم دفاع کرده است ، می گذارند. آقای جنتی این رفتار تو است که افراد سرخورده از نظام این صحبت ها را به حساب روحانیت می گذارند.

آقای جنتی در چه فضایی زندگی می کنید؟ چه کسانی به شما مشاوره می دهند؟ به تعببیر خودتان سپاه واطلاعات. همین افراد اتاق فکر ومشاوران شما هستند. اینها که گله می کنند می خواهد که احکام این زندانیان نیز زیر نظر سپاه و اطلاعات باشد. آقای جنتی آیا شما در نماز جمعه از خون آنان که زیر شکنجه کشته شدند دفاع کردی و از این شکنجه ها سخنی گفتی؟ آیا شد در نماز جمعه بگویی که آقایان اطلاعاتی و نیروهای مسلح، سه پزشک تا به حال ترور شده اند، ببینید چه کسی آنان را کشته؟ چرا از پزشکان و اساتید دانشگاه کشته شده سخن نمی گویید؟ پرونده دکتر معتمدی چه شد؟ آن پرونده استاد دانشگاه مرحوم محمدی به کجا رسید؟ شما که ادعا می کنید ما در هوا تروریست را می گیریم و از داخل پاکستان عطارزاده را می آوریم! شما ببینید چه هیولای زشت و پلیدی از روحانیت در ذهن بچه های این مردم و خانواده های آنان با این سخنان بوجود می آورید!

آقای جنتی تو دبیر شورای نگهبانی که کارش نظارت بر انتخابات و قوانین مجلس است! شما را با قوه قضائیه چه کاری است؟ می دانید نتیجه این سخنان شما چیست؟ نتیجه اش همان قتل های خودسرانه ای است که در گوشه و کنار مملکت اتفاق افتاد. نتیجه این حرف ها همان قتل های زنجیره ای کرمان شد. این رفتارها و سخنان است که باعث این اقدامات می شود.

آقای جنتی شما به این افراد میگویی فتنه گر. و آنان هم به شما می گویند فتنه گر که این حرف ها را میزنی و فتنه به پا میکنی.شما جواب اعمال خودت را بده. اگر یک دستگاه عادلانه ای در کشوروجود داشت و یک هیات منصفه ای تشکیل می شد آن وقت به شما نشان می دادیم که طی این ۲۱ سال شما چه کرده اید و چقدر حقوق مردم را ضایع کرده اید؟ با نظامیان و اطلاعاتی ها که می نشینید و بررسی می کنید و هر کسی را بخواهید رد می کنید و یا تایید می کنید. همین ها اعضای مجلس خبرگان را تعیین می کنند. چقدر حوزه های انتخاباتی را باطل اعلام کردید که حوادثی مانند کوهدشت و فریدون کنار و قزوین در آن رخ داد؟ چه اتفاقی در آن حوزه ها افتاد و چند نفر کشته شدند؟ شما مسئول آن اتفاقات هستید.

آقای جنتی همین رفتارهاست که باعث ضربه زدن به استقلال قوه قضائیه می شود. حرف های شماست که باعث می شود بازجوها به زندانیان بگویند که قاضی کاره ای نیست و همه کاره ما هستیم! من تعجب می کنم چرا جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به ایشان چیزی نمی گویند؟ همیشه بزرگان ما در این کارها پیش قدم بوند اما حالا نمی دانم چرا اینطور نیست؟

آقای جنتی شما به عنوان دبیروهمه کاره شورای نگهبان اقدام به تهدید نمایندگان مجلس در برابر حق استیضاح وزرا می نمایید، و قصد قطع نمودن بازوهای نظارتی نمایندگان بر دولت و وزرا را دارید؛ آیا با این رفتارها چیزی از رسالت مجلس و نمایندگان مردم باقی خواهد ماند؟

آقای جنتی به شما یادآور می شوم که برخی از این افرادی که اکنون در زندان هستند و نیز افرادی که شما همکنون آنان را فتنه گر می خوانید و تقاضای برخورد شدیدتر با آنان را دارید، کسانی بودند که در سال های آغازین انقلاب در مقابل امثال فرزند تروریست شما مبارزه و ایستادگی کردند. متاسفانه سخنان تان آنقدربه دور از انصاف و منطق است که از دیدگاه برخی افراد مغرض این شائبه بوجود می آید که شما می خواهید انتقام خون پسرتان را از این زندانیان، جبهه رفته ها و مبارزین سابق بگیرد، که البته من به این دیدگاه اعتقاد ندارم.

در پایان من از تمامی مراجع و بزرگان می خواهم که برای حفظ آبروی اسلام و روحانیت و نیز جلوگیری از ضایع شدن حقوق زندانیان اقدامی را انجام دهند تا مبادا خدای ناکرده در آینده شاهد اقداماتی باشیم که دیگر راهی برای جبران آن نباشد.

والسلام
ادامه مطلب
 
ساخت سال 1389 نزدیک به سحر.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی حنبش سبز